کلمه جو
صفحه اصلی

presidential


معنی : وابسته به ریاست جمهور
معانی دیگر : وابسته به ریاست جمهور

انگلیسی به فارسی

وابسته به ریاست جمهور


ریاست جمهوری، وابسته به ریاست جمهور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: presidentially (adv.)
• : تعریف: of or relating to the person or office of a president.

• of or pertaining to a president, of the nature of a president
presidential activities or things relate or belong to a president.

مترادف و متضاد

وابسته به ریاست جمهور (صفت)
presidential

جملات نمونه

1. presidential timber
استعداد رییس جمهور شدن

2. a presidential hopeful
نامزد ریاست جمهوری که به انتخاب شدن امیدوار است

3. the presidential race has just started
مبارزه ی انتخاباتی برای ریاست جمهوری تازه شروع شده است.

4. one of the probable presidential candidates
یکی از نامزدهای شایندی (احتمالی) ریاست جمهوری

5. CNN televised the presidential election to the world.
[ترجمه ترگمان]سی ان ان انتخابات ریاست جمهوری را از تلویزیون پخش کرد
[ترجمه گوگل]CNN انتخابات ریاست جمهوری را به جهان تلویزیون منتقل کرد

6. In America, presidential elections are held every four years.
[ترجمه ترگمان]در آمریکا، انتخابات ریاست جمهوری هر چهار سال برگزار می شود
[ترجمه گوگل]در آمریکا، انتخابات ریاست جمهوری هر چهار سال یکبار برگزار می شود

7. She is standing for the Democratic Party presidential nomination.
[ترجمه ترگمان]او برای نامزدی حزب دموکرات نامزد شده است
[ترجمه گوگل]او برای نامزدی ریاست جمهوری حزب دموکرات ایستاده است

8. His presidential campaign won endorsement from several celebrities.
[ترجمه ترگمان]مبارزات انتخاباتی وی از چندین فرد مشهور پشتیبانی شد
[ترجمه گوگل]مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری از چندین شخصیت برجسته حمایت کرد

9. According to the American Constitution, presidential elections are held every four years.
[ترجمه ترگمان]طبق قانون اساسی آمریکا، انتخابات ریاست جمهوری هر چهار سال برگزار می شود
[ترجمه گوگل]طبق قانون اساسی آمریکا، هر چهار سال انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود

10. In presidential campaigns, foreign policy is treated with kid gloves.
[ترجمه ترگمان]در مبارزات انتخاباتی، سیاست خارجی با دستکش های بچه درمان می شود
[ترجمه گوگل]در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، سیاست خارجی با دستکش های بچه ای مورد توجه قرار می گیرد

11. Six candidates are currently vying for the Democratic presidential nomination.
[ترجمه ترگمان]اکنون شش نامزد برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شش کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری دموکراتیک هستند

12. They captured the last stronghold of the presidential guard.
[ترجمه ترگمان]آن ها آخرین سنگر گارد ریاست جمهوری را تصرف کردند
[ترجمه گوگل]آنها آخرین قلعه گارد ریاست جمهوری را دستگیر کردند

13. In two years' time there is a presidential election, and the voters could swing again.
[ترجمه ترگمان]دو سال دیگر انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود و رای دهندگان دوباره می توانند حرکت کنند
[ترجمه گوگل]در دو سال گذشته، یک انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد و رای دهندگان می توانند دوباره صعود کنند

14. His message has changed little since he became presidential material.
[ترجمه ترگمان]پیام او از زمان ریاست جمهوری او تغییر چندانی نکرده است
[ترجمه گوگل]پیام او کمی از زمانی که او به عنوان ریاست جمهوری تبدیل شد تغییر کرده است

15. The law was an outgrowth of the 1996 presidential election.
[ترجمه ترگمان]این قانون نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۶ بود
[ترجمه گوگل]این قانون رشد انتخابات ریاست جمهوری سال 1996 بود

16. He recently did the catering for a presidential reception.
[ترجمه ترگمان]او به تازگی تهیه غذا برای یک میهمانی ریاست جمهوری را انجام داده است
[ترجمه گوگل]او اخیرا غذا برای پذیرش ریاست جمهوری دریافت کرد

پیشنهاد کاربران

این واژه به معنی : بهترین ، عالی ، لاکچری و بعنوان صفت برای سوییت هم مصطلح است
Presidential suite


نهاد ریاست جمهوری

ریاست جمهوری


کلمات دیگر: