کلمه جو
صفحه اصلی

cups

انگلیسی به فارسی

فنجان، جام، پیاله، حجامت، ساغر، گلدان جایزه مسابقات، بشکل فنجان در اوردن، فنجان گذاشتن، بادکش کردن


جملات نمونه

1. brazen cups
فنجان های برنجی

2. in one's cups
(قدیمی - خودمانی) مست،ساغر زده

3. a couple (of) cups of coffee
چند فنجان قهوه

4. she drank two cups of tea
او دو فنجان چای خورد.

5. she took the cups out of their package
فنجان ها را از جعبه ی آنها خارج کرد.

6. he measured out three cups of flour
او سه فنجان آرد پیمانه کرد.

7. within an hour he tossed down ten cups of tea
در مدت یک ساعت ده فنجان چای خورد.

8. to make the cake, you will need two cups of flour and one cup of milk
برای درست کردن کیک دو فنجان آرد و یک فنجان شیر لازم خواهی داشت.

پیشنهاد کاربران

فنجان

Have been a few days of a did days to a lot days after a good days a a days says he is the first


کلمات دیگر: