معنی : مستعد، فراهم، مهیا
prepared
معنی : مستعد، فراهم، مهیا
انگلیسی به فارسی
آماده، مهیا، فراهم
آماده شده، فراهم، مهیا، مستعد
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: ready, fit, or equipped for something.
• مترادف: ready
• متضاد: unprepared
• مترادف: ready
• متضاد: unprepared
- She was not prepared for the exam.
[ترجمه محمد] تهیه شده
[ترجمه زهرا] آماده کردن
[ترجمه ترگمان] او برای امتحان آماده نبود[ترجمه گوگل] او برای امتحان آماده نشده بود
- I was not prepared for his violent reaction.
[ترجمه Zahra] من برای واکنش خشن او اماده نشده بودم
[ترجمه Rey] من برای واکنش خشن او اماده نبودم
[ترجمه ترگمان] من برای واکنش شدید او آماده نبودم[ترجمه گوگل] من برای واکنش خشونت آمیز خود آماده نشده بودم
• (2) تعریف: composed in advance; not impromptu.
• متضاد: ad lib, impromptu, spontaneous
• مشابه: rehearsed, studied, written
• متضاد: ad lib, impromptu, spontaneous
• مشابه: rehearsed, studied, written
- a prepared statement
[ترجمه ترگمان] یک بیانیه آماده
[ترجمه گوگل] یک بیانیه آماده
[ترجمه گوگل] یک بیانیه آماده
• ready; arranged, set
if you are prepared to do something, you are willing to do it.
if you are prepared for something that may happen, you are ready for it, and it does not surprise you.
something that is prepared has been done or made beforehand.
see also prepare.
if you are prepared to do something, you are willing to do it.
if you are prepared for something that may happen, you are ready for it, and it does not surprise you.
something that is prepared has been done or made beforehand.
see also prepare.
مترادف و متضاد
مستعد (صفت)
able, apt, talented, disposed, prepared, fit
فراهم (صفت)
prepared, ready, accumulated, gathered, collected
مهیا (صفت)
prepared, ready, at hand
ready in body or mind
Synonyms: able, adapted, adjusted, all bases covered, all set, all systems go, arranged, available, disposed, fit, fixed, framed, gaffed, groomed, handy, inclined, in order, in readiness, minded, of a mind, on guard, planned, predisposed, prepped, primed, processed, psyched-up, put up, qualified, rehearsed, rigged, set, set-up, sewed-up, stacked, up, up on, willing, wired
Antonyms: ignorant, neglectful, unprepared, unready
جملات نمونه
1. food prepared in the chinese manner
خوراکی که به روش چینی تهیه شده است
2. he prepared a new text of shakespeare's plays
ویرایش نوینی از نمایشنامه های شکسپیر را تهیه کرد.
3. we prepared ourselves against adversity
خود را برای روز مبادا آماده کردیم.
4. be prepared for something
آماده ی چیزی بودن،(برای کاری یا چیزی) آمادگی داشتن
5. a report prepared at the direction of the president
گزارشی که به دستور رئیس تهیه شده است
6. food especially prepared for the patients
خوراکی که مخصوص بیماران تهیه شده است
7. we are prepared for any contingency
برای (مقابله با) هر گونه پیشامدی آماده ایم.
8. we must be prepared for every possibility
ما باید برای هرپیشامدی آماده باشیم.
9. anticipating her request, i prepared the tea in advance
خواسته ی او را پیش بینی نموده و چای را از پیش آماده کردم.
10. the officer rallied his scattered troops and prepared them for another attack
افسر قشون پراکنده ی خود را گرداوری کرد و آنها را برای حمله دیگر آماده نمود.
11. for me the must thing is to be prepared at all times
برای من چیز واجب این است که همیشه آماده باشم.
12. I'm not prepared to give credence to anonymous complaints.
[ترجمه ترگمان]من آماده نیستم که به credence to کنم
[ترجمه گوگل]من آماده نیستم به شکایات ناشناس بیایم
[ترجمه گوگل]من آماده نیستم به شکایات ناشناس بیایم
13. The city's bomb shelters were being prepared for possible air raids.
[ترجمه ترگمان]پناه گاه های این شهر برای حملات هوایی احتمالی آماده شده بودند
[ترجمه گوگل]پناهگاه های بمب در این شهر برای حملات هوائی آماده می شوند
[ترجمه گوگل]پناهگاه های بمب در این شهر برای حملات هوائی آماده می شوند
14. The doctor prepared to prescribe a receipt.
[ترجمه ترگمان]دکتر برای تجویز یک رسید آماده شد
[ترجمه گوگل]دکتر آماده برای تایید رسید
[ترجمه گوگل]دکتر آماده برای تایید رسید
15. The tenants were not prepared to pay the higher rents demanded.
[ترجمه ترگمان]مستاجران حاضر نبودند اجاره بهای بالا را بپردازند
[ترجمه گوگل]مستاجران آماده نبودند که اجاره های بالاتر را درخواست کنند
[ترجمه گوگل]مستاجران آماده نبودند که اجاره های بالاتر را درخواست کنند
16. They were light-hearted and prepared to enjoy life.
[ترجمه ترگمان]آن ها روشن و آماده برای لذت بردن از زندگی بودند
[ترجمه گوگل]آنها دلسوز و آماده لذت بردن از زندگی بودند
[ترجمه گوگل]آنها دلسوز و آماده لذت بردن از زندگی بودند
17. Most scientists of the time were prepared to accept Darwin's case.
[ترجمه ترگمان]بیشتر دانشمندان زمان حاضر بودند تا پرونده داروین را بپذیرند
[ترجمه گوگل]اکثر دانشمندان زمان آماده پذیرفتن پرونده داروین بودند
[ترجمه گوگل]اکثر دانشمندان زمان آماده پذیرفتن پرونده داروین بودند
18. She prepared a hearty stew for dinner.
[ترجمه ترگمان]شام را برای شام آماده کرد
[ترجمه گوگل]او برای ناهار بخار خنک تهیه کرد
[ترجمه گوگل]او برای ناهار بخار خنک تهیه کرد
19. Consumers are prepared to pay a premium for organically grown vegetables.
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان آماده هستند تا یک حق ویژه برای سبزیجات پرورش یافته به صورت ارگانیک پرداخت کنند
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان آماده پرداخت حق بیمه برای سبزیجات ارگانیک رشد می کنند
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان آماده پرداخت حق بیمه برای سبزیجات ارگانیک رشد می کنند
پیشنهاد کاربران
اماده شدن
میسر. آماده
تهیه شده
کنسرو
غذای آماده
Prepared for more failure
مستعد برای شکست های بیشتر
مستعد برای شکست های بیشتر
به معنی غذای کنسروی و غذای اماده است
منظور از غذاهای اماده ای است که در فروشگاه ها فروخته میشود
منظور از غذاهای اماده ای است که در فروشگاه ها فروخته میشود
اماده کرد ـ مواد لازم
در حقوق: مهیا شد
در صدد انجام کاری بودن
آماده شدن
محیا کردن، آماده کردن
حاضر به انجام کاری
کلمات دیگر: