• fix a trap so as to catch someone or something
set a trap
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The only way to catch mice is to set a trap.
[ترجمه ترگمان]تنها راه برای گرفتن موش ها ایجاد تله است
[ترجمه گوگل]تنها راه گرفتن موش ها این است که دام را تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]تنها راه گرفتن موش ها این است که دام را تنظیم کنید
2. The police set a trap for the thieves.
[ترجمه ترگمان]پلیس برای دزدها تله گذاشته
[ترجمه گوگل]پلیس یک دام برای دزدان گذاشت
[ترجمه گوگل]پلیس یک دام برای دزدان گذاشت
3. They set a trap for him and he walked right into it.
[ترجمه ترگمان]یک تله برای او گذاشتند و او درست وارد آن شد
[ترجمه گوگل]آنها یک دام را برای او گذاشتند و او به سمت راست راه می رفت
[ترجمه گوگل]آنها یک دام را برای او گذاشتند و او به سمت راست راه می رفت
4. We set a trap and they walked right into it.
[ترجمه ترگمان]ما یه تله گذاشتیم و اونا درست وارد اونجا شدن
[ترجمه گوگل]ما یک دام را تنظیم کردیم و به سمت راست راه افتادیم
[ترجمه گوگل]ما یک دام را تنظیم کردیم و به سمت راست راه افتادیم
5. They decided to set a trap for him by leaving him in charge.
[ترجمه ترگمان]اونا تصمیم گرفتن که براش تله بذارن و اونو به عنوان مسئول ترک کنن
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند او را به اتهام محکوم کردن دامن بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند او را به اتهام محکوم کردن دامن بگیرند
6. Police had set a trap for hooligans at the match.
[ترجمه ترگمان]پلیس یک تله برای اراذل و اوباش در این مسابقه ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]پلیس برای حوادثی که در این مسابقه بود، یک دام را تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]پلیس برای حوادثی که در این مسابقه بود، یک دام را تنظیم کرد
7. She had set a trap for him and he had walked straight into it.
[ترجمه ترگمان]او یک تله برای او گذاشته بود و مستقیما وارد آن شده بود
[ترجمه گوگل]او یک دام برای او گذاشته بود و او مستقیم به آن راه می رفت
[ترجمه گوگل]او یک دام برای او گذاشته بود و او مستقیم به آن راه می رفت
8. Beatrix had set a trap for Maurice and he had walked straight into it.
[ترجمه ترگمان]Beatrix برای موریس تله گذاشته بود و مستقیما وارد آن شده بود
[ترجمه گوگل]بئاتریکس یک تله برای موریس گذاشته بود و او مستقیم به آن راه می رفت
[ترجمه گوگل]بئاتریکس یک تله برای موریس گذاشته بود و او مستقیم به آن راه می رفت
9. She must remember to tell Mrs Cooke to set a trap.
[ترجمه ترگمان]باید به یاد داشته باشد که به خانم کوک بگوید تله گذاشته باشد
[ترجمه گوگل]او باید به یاد داشته باشید که خانم کوک را به دام اندازد
[ترجمه گوگل]او باید به یاد داشته باشید که خانم کوک را به دام اندازد
10. It may be necessary to set a trap for him.
[ترجمه ترگمان]شاید لازم باشد برای او تله بگذاریم
[ترجمه گوگل]ممکن است لازم باشد دام او را تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]ممکن است لازم باشد دام او را تنظیم کنید
11. The cheaters were caught when one teacher set a trap by casually leaving a copy of the test on her desk.
[ترجمه ترگمان]کلاه و کلاه برداری وقتی که یکی از معلم ها روی میزش تله گذاشته بود، دستگیر شده بود
[ترجمه گوگل]شاکرها زمانی گرفتند که یکی از معلم یک تله را با یک کپی از تست در میز خود ترک کرد
[ترجمه گوگل]شاکرها زمانی گرفتند که یکی از معلم یک تله را با یک کپی از تست در میز خود ترک کرد
12. I have set a trap for mouse.
[ترجمه ترگمان] یه تله برای موش گذاشتم
[ترجمه گوگل]من یک تله برای ماوس تنظیم کرده ایم
[ترجمه گوگل]من یک تله برای ماوس تنظیم کرده ایم
13. The politician tried to set a trap for his opponent by talking about the war.
[ترجمه ترگمان]سیاست مدار سعی کرد با صحبت در مورد جنگ دامی برای حریف خود ایجاد کند
[ترجمه گوگل]سیاستمدار با صحبت کردن در مورد جنگ، تلاش کرد تا یک حریف را برای حریف خود تعیین کند
[ترجمه گوگل]سیاستمدار با صحبت کردن در مورد جنگ، تلاش کرد تا یک حریف را برای حریف خود تعیین کند
14. Mary set a trap for Peter and he really fell into the trap.
[ترجمه ترگمان]مری یک تله برای پیتر گذاشت و او واقعا به دام افتاد
[ترجمه گوگل]مری یک دام برای پیتر گذاشت و او واقعا به دام افتاد
[ترجمه گوگل]مری یک دام برای پیتر گذاشت و او واقعا به دام افتاد
15. The employer set a trap for the man By putting marked money in the till.
[ترجمه ترگمان]کارفرما با گذاشتن پول مشخص برای مرد، دامی برای آن مرد گذاشت
[ترجمه گوگل]کارفرمای دامنه ای را برای مرد تعیین کرد با دادن پول مشخص شده به مبلغ
[ترجمه گوگل]کارفرمای دامنه ای را برای مرد تعیین کرد با دادن پول مشخص شده به مبلغ
پیشنهاد کاربران
تله / دام پهن کردن، گستردن
کلمات دیگر: