باخرسندی، بامسرت، مسرورانه، ازروی میل، بامیل
gladly
باخرسندی، بامسرت، مسرورانه، ازروی میل، بامیل
انگلیسی به فارسی
با خوشحالی
انگلیسی به انگلیسی
• happily, willingly, with good will
جملات نمونه
1. And gladly would learn, and gladly teach.
[ترجمه ترگمان]و با کمال میل یاد خواهد گرفت و با کمال میل تدریس خواهد کرد
[ترجمه گوگل]و با خوشحالی یاد می گیرند و با خوشحالی می آموزند
[ترجمه گوگل]و با خوشحالی یاد می گیرند و با خوشحالی می آموزند
2. I would gladly have done it for him.
[ترجمه ترگمان]من با کمال میل این کار را برای او انجام می دادم
[ترجمه گوگل]خوشبختانه این کار را برای او انجام داده ام
[ترجمه گوگل]خوشبختانه این کار را برای او انجام داده ام
3. The counselors will gladly baby-sit during their free time.
[ترجمه ترگمان]مشاوران با کمال میل در طول زمان آزاد خود می نشینند
[ترجمه گوگل]مشاوران با خوشحالی می توانند در وقت آزاد خود با هم صحبت کنند
[ترجمه گوگل]مشاوران با خوشحالی می توانند در وقت آزاد خود با هم صحبت کنند
4. She'd gladly have gone anywhere to get away from the cottage.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست هر جا باشد که از این کلبه خارج شود
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی می رفت تا از کلبه دور شود
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی می رفت تا از کلبه دور شود
5. We shall gladly lend every effort in our power toward its realization.
[ترجمه ترگمان]ما با کمال میل تمام تلاش خود را در جهت تحقق آن به عمل خواهیم آورد
[ترجمه گوگل]ما با خوشحالی می توانیم تمام تلاش خود را در قدرتمان به تحقق آن تحمیل کنیم
[ترجمه گوگل]ما با خوشحالی می توانیم تمام تلاش خود را در قدرتمان به تحقق آن تحمیل کنیم
6. I'd gladly swap places with mummy any day.
[ترجمه ترگمان]من با خوشحالی جایی رو با مومیایی عوض می کردم
[ترجمه گوگل]با خوشحالی می توان مکان هایی را با مومیایی در هر روز جای داد
[ترجمه گوگل]با خوشحالی می توان مکان هایی را با مومیایی در هر روز جای داد
7. She gladly gave up her part-time job to devote herself entirely to her art.
[ترجمه ترگمان]او با کمال مسرت بخشی از وظیفه خود را رها کرد تا خودش را وقف هنر او کند
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی از کار نیمه وقت خودداری کرد تا خود را به طور کامل به هنر خود اختصاص دهد
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی از کار نیمه وقت خودداری کرد تا خود را به طور کامل به هنر خود اختصاص دهد
8. I gladly avail myself of your offer.
[ترجمه ترگمان]من با کمال میل از پیشنهادت استفاده می کنم
[ترجمه گوگل]من با خوشحالی خودم از پیشنهاد شما استفاده می کنم
[ترجمه گوگل]من با خوشحالی خودم از پیشنهاد شما استفاده می کنم
9. If this offer is genuine I will gladly accept it.
[ترجمه ترگمان]اگر این پیشنهاد صادقانه باشد، من با کمال میل قبول می کنم
[ترجمه گوگل]اگر این پیشنهاد واقعی است، خوشحال خواهم شد
[ترجمه گوگل]اگر این پیشنهاد واقعی است، خوشحال خواهم شد
10. "If you'd prefer something else I'll gladly have it changed for you. "— 'No. this is great. '.
[ترجمه ترگمان]\" اگر چیز دیگری را ترجیح می دهید، با کمال میل آن را برای شما تغییر خواهم داد \"
[ترجمه گوگل]'اگر ترجیح می دهید چیزی دیگری من خوشبختانه آن را برای شما تغییر کرده است '-' نه این عالی است '
[ترجمه گوگل]'اگر ترجیح می دهید چیزی دیگری من خوشبختانه آن را برای شما تغییر کرده است '-' نه این عالی است '
11. I would gladly pay for the extra security such a scheme would bring.
[ترجمه ترگمان]من با کمال میل حاضرم برای امنیت بیشتر چنین طرحی بدهم
[ترجمه گوگل]من با خوشحالی برای امنیت اضافی که چنین برنامه ای می تواند به ارمغان بیاورد، پرداخت خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من با خوشحالی برای امنیت اضافی که چنین برنامه ای می تواند به ارمغان بیاورد، پرداخت خواهم کرد
12. She suggested it, and I gladly accepted.
[ترجمه ترگمان]او این پیشنهاد را پیشنهاد کرد و من با خوشحالی قبول کردم
[ترجمه گوگل]او آن را پیشنهاد کرد، و با خوشحالی پذیرفتم
[ترجمه گوگل]او آن را پیشنهاد کرد، و با خوشحالی پذیرفتم
13. 'Here's Michelle!' he said gladly.
[ترجمه ترگمان]! \"اینجا\" میشل با خوشحالی گفت:
[ترجمه گوگل]'میشل اینجا است!' او با خوشحالی گفت:
[ترجمه گوگل]'میشل اینجا است!' او با خوشحالی گفت:
14. He was a perfectionist who didn't suffer fools gladly.
[ترجمه ترگمان]او کسی بود که با خوشحالی دیوانه نمی شد
[ترجمه گوگل]او کمالگرا بود که با خوشحالی از او احمق نبود
[ترجمه گوگل]او کمالگرا بود که با خوشحالی از او احمق نبود
پیشنهاد کاربران
با کمال میل، با کمال رضایت، مشتاقانه، بدون تردید/تامل، درنگ، با خواست ( اراده ) خود
I gladly volunteer : با افتخار داوطلب میشم
I would gladly pump a new blood in this industry : با کمال میل یه نفس تازه به این صنعت میدم ( حمایت مالی و . . . )
کلمات دیگر: