• personality disturbance, psychological disorder expressed in an individual's behavior
personality disorder
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. He clearly has some kind of personality disorder .
[ترجمه ترگمان]او به وضوح نوعی اختلال شخصیت دارد
[ترجمه گوگل]او به وضوح نوعی اختلال شخصیت دارد
[ترجمه گوگل]او به وضوح نوعی اختلال شخصیت دارد
2. This personality disorder is characterised by a lack of guilt and an inability to keep rules or form lasting relationships.
[ترجمه ترگمان]این اختلال شخصیت با کمبود احساس گناه و ناتوانی در حفظ قوانین و ایجاد روابط پایدار مشخص می شود
[ترجمه گوگل]این اختلال شخصیتی با فقدان گناه و ناتوانی در حفظ قوانین یا ایجاد روابط پایدار مشخص می شود
[ترجمه گوگل]این اختلال شخصیتی با فقدان گناه و ناتوانی در حفظ قوانین یا ایجاد روابط پایدار مشخص می شود
3. The main types of personality disorder of violence criminals are impulsive, illiberal and antisocial personality disorder, respectively.
[ترجمه ترگمان]انواع اصلی اختلال شخصیت مجرمان خشونت به ترتیب، دچار اختلال شخصیتی، ناقص و ضد اجتماعی هستند
[ترجمه گوگل]انواع اصلی اختلال شخصیتی از مجرمان خشونت به ترتیب اختلال شخصیتی غیرمعمول و غیرقابل انکار هستند
[ترجمه گوگل]انواع اصلی اختلال شخصیتی از مجرمان خشونت به ترتیب اختلال شخصیتی غیرمعمول و غیرقابل انکار هستند
4. Borderline Personality Disorder – Instability in relationships, job, mood, and self-image, including uncontrolled flashes of anger, impulsive behavior, and self-mutilation.
[ترجمه ترگمان]اختلال شخصیت مرزی - بی ثباتی در روابط، کار، حالت و خود - تصویر، از جمله flashes کنترل نشده از خشم، رفتار تکانشی، و ضرب و جرح خود
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت مرزی - بی ثباتی در روابط، شغل، خلق و خوی و خود تصویری، از جمله کنترل های خشم ناشی از رفتار، رفتار تکانشی و خودنماهایی
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت مرزی - بی ثباتی در روابط، شغل، خلق و خوی و خود تصویری، از جمله کنترل های خشم ناشی از رفتار، رفتار تکانشی و خودنماهایی
5. Narcissistic personality disorder is one of the most familiar personality disorders in our modern society.
[ترجمه ترگمان]اختلال شخصیت خودشیفته یکی از the اختلالات شخصیت در جامعه مدرن ما است
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت نارسیوس یکی از معروف ترین اختلالات شخصیت در جامعه مدرن ما است
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت نارسیوس یکی از معروف ترین اختلالات شخصیت در جامعه مدرن ما است
6. The core symptom of narcissistic personality disorder is ego centrism.
[ترجمه ترگمان]نشانه های اصلی اختلال شخصیت خودشیفته، میانه روی بودن است
[ترجمه گوگل]علامت اصلی اختلال شخصیت نارسیسی، مرکز انسانی است
[ترجمه گوگل]علامت اصلی اختلال شخصیت نارسیسی، مرکز انسانی است
7. In the 1970s, several psychoanalysts argued that narcissistic personality disorder occurs across a continuum and is not impervious to treatment — a theory that continues to be refined.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۷۰، چندین psychoanalysts استدلال کردند که اختلال شخصیت خودشیفته در یک زنجیره رخ می دهد و در برابر رفتار مقاوم نیست - فرضیه ای که همچنان اصلاح می شود
[ترجمه گوگل]در دهه 1970، روانکاوی های متعددی ادعا کردند که اختلال شخصیت اعتیادآمیز در یک دوره پیوسته رخ می دهد و برای درمان درمان ناپذیر است - نظریه ای که هنوز هم تصفیه شده است
[ترجمه گوگل]در دهه 1970، روانکاوی های متعددی ادعا کردند که اختلال شخصیت اعتیادآمیز در یک دوره پیوسته رخ می دهد و برای درمان درمان ناپذیر است - نظریه ای که هنوز هم تصفیه شده است
8. Narcissistic Personality Disorder – An enduring pattern of behavior characterized by excessive attention to oneself, grandiose thinking, and need for admiration.
[ترجمه ترگمان]اختلال شخصیت خودشیفته - یک الگوی ماندگار رفتار، با توجه بیش از حد به خود، تفکر انتقادی، و نیاز به تحسین مشخص می شود
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت نارسیسی - یک الگوی رفتاری با توجه بیش از حد به خود، تفکر غریزی و نیاز به تحسین
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت نارسیسی - یک الگوی رفتاری با توجه بیش از حد به خود، تفکر غریزی و نیاز به تحسین
9. Relating to or affected with an antisocial personality disorder that is usually characterized by aggressive, perverted, criminal, or amoral behavior.
[ترجمه ترگمان]در ارتباط با یا تحت تاثیر اختلال شخصیت ضداجتماعی که معمولا با رفتار پرخاشگرانه، منحرف و غیر اخلاقی و غیر اخلاقی مشخص می شود
[ترجمه گوگل]در ارتباط با اختلال شخصیت ضد اجتماعی است که معمولا با رفتارهای پرخاشگرانه، منحرف، جنایی یا آمورشی مشخص می شود
[ترجمه گوگل]در ارتباط با اختلال شخصیت ضد اجتماعی است که معمولا با رفتارهای پرخاشگرانه، منحرف، جنایی یا آمورشی مشخص می شود
10. Antisocial personality disorder is a psychiatric condition characterized by chronic behavior that manipulates, exploits, or violates the rights of others.
[ترجمه ترگمان]اختلال شخصیت Antisocial یک وضعیت روانی است که با رفتار مزمن که تحریک می کند، عمل می کند، یا حقوق دیگران را نقض می کند، مشخص می شود
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت جنسی یک بیماری روانپزشکی است که توسط رفتار مزمن مشخص شده است که دستکاری، سوءاستفاده یا نقض حقوق دیگران است
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت جنسی یک بیماری روانپزشکی است که توسط رفتار مزمن مشخص شده است که دستکاری، سوءاستفاده یا نقض حقوق دیگران است
11. The patient with Schizoid Personality Disorder is asexual.
[ترجمه ترگمان]بیمار مبتلا به اختلال شخصیتی Schizoid، غیر جنسی است
[ترجمه گوگل]بیمار مبتلا به اختلال شخصیت شیزوئید غیر مترقبه است
[ترجمه گوگل]بیمار مبتلا به اختلال شخصیت شیزوئید غیر مترقبه است
12. Borderline personality disorder ( BPD ) is the most common personality disorder.
[ترجمه ترگمان]اختلال شخصیت مرزی (بی پی دی)شایع ترین اختلال شخصیت است
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت مرزی (BPD) شایع ترین اختلال شخصیت است
[ترجمه گوگل]اختلال شخصیت مرزی (BPD) شایع ترین اختلال شخصیت است
13. She is an elderly lady, she has had one stroke, and she has a personality disorder.
[ترجمه ترگمان]او یک خانم مسن است و دچار سکته قلبی شده و دچار اختلال شخصیتی شده است
[ترجمه گوگل]او خانم سالخورده است، او یک سکته کرده است و او اختلالی شخصیت دارد
[ترجمه گوگل]او خانم سالخورده است، او یک سکته کرده است و او اختلالی شخصیت دارد
14. If Atlanta were a person, a psychologist might well render a diagnosis of narcissistic personality disorder.
[ترجمه ترگمان]اگر آتلانتا فردی بود، روانشناس ممکن است به خوبی تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته را بدهد
[ترجمه گوگل]اگر آتلانتا یک فرد بود، یک روانشناس ممکن است تشخیص اختلال شخصیت نارسیسانه را به خوبی انجام دهد
[ترجمه گوگل]اگر آتلانتا یک فرد بود، یک روانشناس ممکن است تشخیص اختلال شخصیت نارسیسانه را به خوبی انجام دهد
پیشنهاد کاربران
اختلال شخصیتی
اختلال شخصیت
اختلال شخصیتی - بیماری شخصیتی و درونی و روحی
کلمات دیگر: