کلمه جو
صفحه اصلی

crosses

انگلیسی به فارسی

صلیب، چلیپا، خاج، حد وسط، اختلاف، نا درستی، گذشتن، عبور کردن، قطع کردن، تقاطع کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن، کج خلقی کردن


جملات نمونه

1. sheets marked by crosses
کاغذهایی که نشان صلیب داشتند

پیشنهاد کاربران

سانتر ( پاس بلند در فوتبال ) می کند

تقاطع

تعداد سانترهای توپ در فوتبال


کلمات دیگر: