اجرای، اجرا کردن، وادار کردن، مجبور کردن، از پیش بردن، تاکید کردن
enforcing
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
اعمال کردن
》 setting rules and enforcing them
》 setting rules and enforcing them
اجرا کردن
کلمات دیگر:
اجرای، اجرا کردن، وادار کردن، مجبور کردن، از پیش بردن، تاکید کردن