(verb transitive) منش نمایی کردن، توصیف کردن، مشخص کردن، منقوش کردن
characterized
(verb transitive) منش نمایی کردن، توصیف کردن، مشخص کردن، منقوش کردن
انگلیسی به فارسی
مشخص شده است، مشخص کردن، توصیف کردن، منش نمایی کردن، متصف کردن
انگلیسی به انگلیسی
• of meaning of words, of or related to concepts; expressed precisely (also characterised)
جملات نمونه
1. The era was characterized by political and cultural turbulence.
[ترجمه ترگمان]این دوره با آشفتگی سیاسی و فرهنگی مشخص شده است
[ترجمه گوگل]این دوره با آشفتگی سیاسی و فرهنگی مشخص شد
[ترجمه گوگل]این دوره با آشفتگی سیاسی و فرهنگی مشخص شد
2. Mannerism is characterized by a distortion of proportions and perspective.
[ترجمه ترگمان]Mannerism با اعوجاج of و دورنما مشخص می شود
[ترجمه گوگل]مننریسم با تحریف نسبت و دیدگاه مشخص شده است
[ترجمه گوگل]مننریسم با تحریف نسبت و دیدگاه مشخص شده است
3. The cuckoo is characterized by its familiar call.
[ترجمه ترگمان]فاخته زمینی با فراخوانی آشنا شناخته می شود
[ترجمه گوگل]کوسه با تماس آشناش مشخص شده است
[ترجمه گوگل]کوسه با تماس آشناش مشخص شده است
4. This election campaign has been characterized by violence.
[ترجمه ترگمان]این کمپین انتخاباتی با خشونت توصیف شده است
[ترجمه گوگل]این انتخابات با خشونت مشخص شده است
[ترجمه گوگل]این انتخابات با خشونت مشخص شده است
5. He characterized briefly the main trend in the world today.
[ترجمه ترگمان]او امروز به طور خلاصه روند اصلی را در دنیا مشخص کرد
[ترجمه گوگل]او به طور خلاصه روند اصلی در جهان امروز است
[ترجمه گوگل]او به طور خلاصه روند اصلی در جهان امروز است
6. The group was characterized as being well-educated and liberal.
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که این گروه به خوبی تحصیل کرده و لیبرال است
[ترجمه گوگل]این گروه به عنوان تحصیلکرده و لیبرال شناخته شد
[ترجمه گوگل]این گروه به عنوان تحصیلکرده و لیبرال شناخته شد
7. Mozart's music is characterized by its naivety and clarity.
[ترجمه ترگمان]موسیقی موتسارت با ساده لوحی و وضوح آن مشخص می شود
[ترجمه گوگل]موسیقی موتزارت با نیت و وضوح آن مشخص می شود
[ترجمه گوگل]موسیقی موتزارت با نیت و وضوح آن مشخص می شود
8. The author characterized the leading character in the novel as a dauntless hero.
[ترجمه ترگمان]نویسنده شخصیت برجسته رمان را به عنوان یک قهرمان بی باک توصیف می کند
[ترجمه گوگل]نویسنده، شخصیت برجسته در رمان را به عنوان یک قهرمان بی ادب توصیف کرد
[ترجمه گوگل]نویسنده، شخصیت برجسته در رمان را به عنوان یک قهرمان بی ادب توصیف کرد
9. Natural language is characterized by redundancy .
[ترجمه ترگمان]زبان طبیعی با افزونگی مشخص می شود
[ترجمه گوگل]زبان طبیعی با اضافه کاری مشخص می شود
[ترجمه گوگل]زبان طبیعی با اضافه کاری مشخص می شود
10. Today, the once-grand streets are characterized by decaying HMOs, sorely in need not just of redecoration but more fundamental repair.
[ترجمه ترگمان]امروزه، خیابان های زمانی با شکوه با HMOs پوسیده مشخص می شوند که به شدت نیاز به تعمیر و تعمیر اساسی دارند
[ترجمه گوگل]امروزه، خیابان های یک بار بزرگ توسط HMO های فرسوده مشخص می شود که نیازمند صرفه جویی در تعمیر نیستند، اما تعمیرات اساسی تر
[ترجمه گوگل]امروزه، خیابان های یک بار بزرگ توسط HMO های فرسوده مشخص می شود که نیازمند صرفه جویی در تعمیر نیستند، اما تعمیرات اساسی تر
11. She claims that society is still characterized by male domination and female subordination.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که جامعه هنوز با سلطه مردان و فرمانبرداری زن مشخص است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که جامعه همچنان با سلطه مردانه و وابستگی زن شناخته می شود
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که جامعه همچنان با سلطه مردانه و وابستگی زن شناخته می شود
12. These countries are characterized by highly dynamic economies.
[ترجمه ترگمان]این کشورها با اقتصادهای بسیار پویا توصیف می شوند
[ترجمه گوگل]این کشورها با اقتصاد بسیار پویا مشخص می شوند
[ترجمه گوگل]این کشورها با اقتصاد بسیار پویا مشخص می شوند
13. The giraffe is characterized by its very long neck.
[ترجمه ترگمان]زرافه با گردن بلندش مشخص می شود
[ترجمه گوگل]زرافه با گردن بسیار طولانی مشخص شده است
[ترجمه گوگل]زرافه با گردن بسیار طولانی مشخص شده است
14. The writer characterized the protagonist in his latest novel as lazy and selfish.
[ترجمه ترگمان]نویسنده شخصیت اصلی خود را در آخرین رمان خود به عنوان تنبل و خودخواهانه توصیف کرد
[ترجمه گوگل]نوازنده در آخرین رمان خود را به عنوان تنبل و خودخواه توصیف کرد
[ترجمه گوگل]نوازنده در آخرین رمان خود را به عنوان تنبل و خودخواه توصیف کرد
15. Dorothy Parker's writing is characterized by a trenchant wit and sophistication.
[ترجمه ترگمان]نوشته های در وتی با زیرکی و پیچیدگی trenchant مشخص می شود
[ترجمه گوگل]نوشته Dorothy Parker با یک شوخی و پیچیده مشخص شده است
[ترجمه گوگل]نوشته Dorothy Parker با یک شوخی و پیچیده مشخص شده است
پیشنهاد کاربران
مشخص کردن
شناسایی شده اند
تعریف می شود
be characterized by= مشخصه آن . . . است
this city is characterized by population density= مشخصه این شهر تراکم جمعیت است
this city is characterized by population density= مشخصه این شهر تراکم جمعیت است
متصف ( بودن به ) ، ترسیم شده، توصیف شده
تشخیص داده شوند
مشخصه_شاخصه
مشخص شده
خود نمایی کردن
کلمات دیگر: