طول می کشد، گستردگی، محدوده، پوشش، وجب، ظرفیت، اندازه، مدت معین، یک وجب، فاصله معین، وجب کردن، اندازه گرفتن، پل بستن، تاق بستن
spans
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. a bridge that spans karoon
پلی که از روی کارون رد می شود
2. a bridge of four spans
پل دارای چهار دهانه
پیشنهاد کاربران
دهانه ی آبفشان ( خطی یا دوار )
در بر گرفتن
محدود، دهانه، ظرفیت، اندازه
تولید کردن، مولد البته در ریاضی
کلمات دیگر: