کلمه جو
صفحه اصلی

cuticle


معنی : بشره، پوست، پوشش شاخی، پوشش مو، پوستک
معانی دیگر : (کالبدشناسی - جانورشناسی - لایه ی برونی پوست) روپوست، بشره (بیشتر می گویند epidermis)، (پوست سخت شده به ویژه پوست دور ناخن) سفت پوست، شاخپوست، (برخی بی مهرگان به ویژه سوسک ها و سخت پوستان و برخی کرم ها) پوستک، سخت پوست، زره پوست، لاک

انگلیسی به فارسی

پوست، بشره، پوشش مو، پوشش شاخی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: cuticular (adj.)
(1) تعریف: the outer layer of the skin; epidermis.

(2) تعریف: the hardened, nonliving skin at the base and sides of fingernails and toenails.

(3) تعریف: the protective outer covering of plants and various lower animals such as earthworms.
مشابه: skin

- The beetle is protected from predators by its hard, slippery cuticle.
[ترجمه ترگمان] سوسک توسط پوست سفت و محکم خود از شکارچیان محافظت می شود
[ترجمه گوگل] سوسک از شکارچیان توسط کوتیکول سخت و لغزنده محافظت می شود

• skin which surrounds the fingernails and toenails; epidermis, outer layer of skin; cuticula, hard outer shell of some insects (entomology)

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] پوست ،بشره ،پوشش مو،پوشش شاخى اسکلت خارجى غیر سلولى در مفصل داران که توسط اپى درم پوست بیرونى جدا مى شودومعمولاً متشکل از لایه هاى مختلف است.
[نساجی] کوتیکول - فلس سطحی لیف پشم - پوشش پولکی سطحی الیاف پشم - سطح خارجی الیاف

مترادف و متضاد

بشره (اسم)
color, colour, epidermis, cuticle, complexion

پوست (اسم)
hide, shell, peel, hull, rind, skin, membrane, slough, husk, glume, crust, cortex, tegmen, cuticle, peeling, integument, peltry, tegument

پوشش شاخی (اسم)
cuticle

پوشش مو (اسم)
cuticle

پوستک (اسم)
pelt, cuticle

جملات نمونه

1. The very best product to smooth the cuticle and help mend the split ends is Pure Gloss.
[ترجمه ترگمان]بهترین محصول برای نرم کردن پوست پوست و کمک به اصلاح دو قسمت جدا شدن خالص است
[ترجمه گوگل]بهترین محصول برای صاف کردن کوتیکول و کمک به حل و فصل به پایان می رسد شکاف خالص است

2. Here the cuticle becomes infolded and is membranous in character.
[ترجمه ترگمان]در اینجا پوست پوست می شود و in است
[ترجمه گوگل]در اینجا کوتیکول به صورت کلاسیک و پراکنده است

3. The cuticle also exhibits localized areas of hardening which are sometimes delimited by sutures.
[ترجمه ترگمان]همچنین پوست مناطق محلی از سخت کننده را نشان می دهد که گاهی با بخیه از هم جدا می شوند
[ترجمه گوگل]کوتیکول همچنین مناطق متخلخل سخت شدن را نشان می دهد که بعضی اوقات با بخیه ها محدود شده اند

4. Once the cuticle is ruffled, it no longer reflects light so efficiently.
[ترجمه ترگمان]زمانی که پوست پریشان می شود، دیگر نور را به طور موثر بازتاب نمی کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که کوتیکول خراب شده است، دیگر نور را به طرز موثری نشان نمی دهد

5. They are rigidly connected with the cuticle, having no membranous articulation and are therefore readily separable from cuticular appendages.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور کامل با پوست اطراف خود ارتباط دارند و هیچ گونه بیان membranous ندارند و بنابراین به آسانی از appendages cuticular جدا می شوند
[ترجمه گوگل]آنها با استفاده از کوتیکول به طور قاطعانه متصل می شوند، بدون داشتن مفصل غشایی و از این رو به راحتی از پدیده های مفصلی جدا می شوند

6. Cephalic and cervical vesicles are inflations of the cuticle around the mouth opening and in the oesophageal region.
[ترجمه ترگمان]دانه های گردنی و گردنی از پوست اطراف دهانه ورودی و در ناحیه oesophageal استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]کیسه صفرا و سرویکس حباب های کوتیکول در اطراف دهانه باز و در منطقه غذاخوری است

7. These keep the curls tight and the cuticle sealed.
[ترجمه ترگمان]این ها حلقه های مویش را سفت و محکم نگه می دارند و پوست بسته می شود
[ترجمه گوگل]این حلقه ها را تنگ می کند و کوتیکول مهر و موم شده است

8. Expert A: In the normal skin cuticle, includes 10 % - 20 % moisture contents, with 7 % fat.
[ترجمه ترگمان]متخصص A: در پوست معمولی پوست، ۱۰ درصد از محتویات رطوبت را شامل می شود که ۷ درصد چربی دارد
[ترجمه گوگل]کارشناس A: در کوتیکول پوست طبیعی شامل 10٪ - 20٪ رطوبت، با 7٪ چربی است

9. Achieve healthy looking nails with the dual end cuticle pusher.
[ترجمه ترگمان]هنگام رسیدن به ناخن های سالم با یک pusher پوست دوگانه
[ترجمه گوگل]به دست آوردن ناخن های سالم به دنبال با دوز پایین کوتیکول هل

10. Efficacy : In - depth clean skin, exfoliate cuticle, body fitness, relieve fatigue, vitality glowing.
[ترجمه ترگمان]تاثیر: پوست تمیز عمیق، پوست تراش، آمادگی بدنی، تسکین خستگی، نشاط، نشاط
[ترجمه گوگل]اثربخشی: در پوست عمیق تمیز، کوتیلن خفیف، تناسب اندام بدن، خستگی را از بین می برد، سرشار از ویتامین

11. Pathological changes of the organization, mainly the epidermal cuticle significant parakeratosis, acanthosis cell layer thickening, epidermal sudden downward extension of in-depth dermis.
[ترجمه ترگمان]تغییرات اساسی در سازمان، به طور عمده پوست سمور، parakeratosis، ضخیم شدن لایه سلول، افزایش ناگهانی و رو به پایین و رو به پایین است که در غشای میانی قرار دارد
[ترجمه گوگل]تغییرات آسیب شناختی سازمان، عمدتا پاراکروتئوس قابل توجهی از کوتیکول اپیدرمی، ضخیم شدن لایه سلول آکنتوزیس، گسترش اپیدرمی ناگهانی به سمت پایین دردهای عمیق

12. Scales on the wings have multiple layers of cuticle with varying nanometer-scale spacings between them that produce colors by optical interference.
[ترجمه ترگمان]لایه های روی بال ها لایه های متعددی از پوست دارند و فاصله مقیاس نانومتری بین آن ها است که رنگ ها را با تداخل نوری تولید می کنند
[ترجمه گوگل]مقیاس بر روی بال ها دارای چند لایه کوتیکول با فاصله های مختلف در مقیاس نانومتری هستند که از طریق تداخل نوری رنگ می کنند

13. Its stem has big epidermic cells, thick cuticle, many salt glands and big vessels.
[ترجمه ترگمان]ساقه آن دارای سلول های epidermic بزرگ، پوست ضخیم، بسیاری از غدد نمکی و رگ های بزرگ است
[ترجمه گوگل]ساقه آن دارای سلول های اپیدرمی بزرگ، کوتیکول ضخیم، بسیاری از غدد شور و عروق بزرگ است

14. Also, drop a bit of cuticle oil on your cuticles.
[ترجمه ترگمان]هم چنین کمی روغن پوست را روی پوست اطراف خود بریزید
[ترجمه گوگل]همچنین، کمی روغن کوتیکول را بر روی کوتیکولهای خود رها کنید

پیشنهاد کاربران

cuticle ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: پوستک
تعریف: لایه‏ای پیوسته از جنس کوتین که یاخته‏های روپوست ترشح می‏کنند و سطح خارجی اندام های هوایی را می‏پوشاند و تنها در محل روزنه‏ها و عدسک ها گسسته است


کلمات دیگر: