کلمه جو
صفحه اصلی

let down

انگلیسی به فارسی

پایین بردن، آهسته کردن


مایوس کردن، سرخورده کردن


پایین بیایید، نومیدی شکست، تحقیر، یاس


مترادف و متضاد

Allow to descend


disappoint


Synonyms: abandon, depress, disenchant, disillusion, dissatisfy, fail, fall short, leave in lurch, leave stranded, lower, pull down, take down


Antonyms: benefit, satisfy


پیشنهاد کاربران

let down ( تغذیه )
واژه مصوب: رگ کردگی
تعریف: احساس سوزش و خارش محسوس در سینه ها توأم با حرکت شیر در مجاری شیر

نا امید کردن


کلمات دیگر: