معنی : اسقف اعظم، نایب السلطنه، استاندار
معانی دیگر : (در امپراطوری بیزانس) فرماندار ایالت دورافتاده، والی، رهبر کلیسای مستقل ارتدوکس بلغارستان، (گیاه شناسی) برون خاستگاهه، برون آغازه (در برابر: درون خاستگاهه endarch)، نایب السطنه
والی، استاندار، نایبالسطنه، اسقف اعظم
همرزمان، استاندار، نایب السلطنه، اسقف اعظم