1. clouds that forebode a storm
ابرهایی که از توفان آگاهی می دادند
2. they thought that eclipses of the sun forebode evil
آنها فکر می کردند که خسوف بدشگون است.
3. She had a foreboding of danger.
[ترجمه ترگمان]او از خطر آگاه بود
[ترجمه گوگل]او پیشگویی خطر را داشت
4. I felt a gloomy foreboding that something was going to go wrong.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که چیزی اشتباه پیش خواهد آمد
[ترجمه گوگل]احساس غم انگیزی می کردم که چیزی به اشتباه بر می گردد
5. There's a sense of foreboding in the capital, as if fighting might at any minute break out.
[ترجمه ترگمان]احساس نگرانی در پایتخت وجود دارد، انگار که در هر لحظه ممکن است مبارزه کند
[ترجمه گوگل]احساس سرخوردگی در پایتخت وجود دارد، به طوری که در هر دقیقه ممکن است مبارزه کند
6. The dark clouds forebode a rainstorm.
[ترجمه عاطفه] ابرهای سیاه نشان می دهند باران شدیدی در راه است
[ترجمه ترگمان]ابر سیاه، باران شدیدی می بارد
[ترجمه گوگل]ابرهای تاریک پیشانی باران است
7. The sky was dull, with a foreboding of rain.
[ترجمه ترگمان]آسمان تاریک بود و باران شدیدی می بارید
[ترجمه گوگل]آسمان غم انگیز بود، با بارندگی پیش پا افتاده
8. I foreboded that I might fail.
[ترجمه ترگمان] فکر کردم ممکنه شکست بخورم
[ترجمه گوگل]من پیشگویی کرده ام که ممکن است شکست بخورم
9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
10. She foreboded her failure in the exam.
[ترجمه ترگمان] اون توی امتحان شکست خورد
[ترجمه گوگل]او در آزمون خود شکست خورد
11. She had a sense of foreboding that the news would be bad.
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که اخبار بد خواهد بود
[ترجمه گوگل]او احساس بدبختی می کرد که اخبار بد است
12. Black clouds forebode a storm.
[ترجمه ترگمان]ابره ای سیاه در طوفان فرو می روند
[ترجمه گوگل]ابرهای سیاه یک طوفان است
13. His triumph was overshadowed by an uneasy sense of foreboding.
[ترجمه ترگمان]احساس پیروزی او با احساس نگرانی و نگرانی بر چهره اش سایه افکنده بود
[ترجمه گوگل]پیروزی او به وسیله یک احساس ناخوشایند پیشگویی پوشیده شده بود
14. She had a sinister foreboding that the plane would crash.
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی می کرد که هواپیما سقوط می کند
[ترجمه گوگل]او پیشگویی شومایی داشت که هواپیما سقوط کرد
15. She waited for news with a grim sense of foreboding .
[ترجمه ترگمان]او منتظر شنیدن اخبار بود و با ترس و دلهره منتظر اخبار بود
[ترجمه گوگل]او منتظر اخبار با یک احساس بدبینانه از بدبختی بود