کلمه جو
صفحه اصلی

pickpocket


معنی : جیب بر
معانی دیگر : جیب بر

انگلیسی به فارسی

جیب بر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who steals from pockets or purses, usu. in crowded or public places.

• one who steals from the pockets of others
a pickpocket is a person who steals things from people's pockets or handbags.

مترادف و متضاد

جیب بر (اسم)
thief, dip, cutpurse, pickpocket

petty thief


Synonyms: bag snatcher, cutpurse, dipper, finger, pocket picker, purse snatcher, sneak thief, thief, wallet lifter


جملات نمونه

1. a pickpocket
جیب بر

2. the people really lambasted the pickpocket
مردم کتک جانانه ای به جیب بر زدند.

3. The pickpocket was brought to the nearby police station.
[ترجمه ترگمان]این جیب بر به پاسگاه پلیس نزدیک برده شد
[ترجمه گوگل]جیبی به ایستگاه پلیس نزدیک منتهی شد

4. The pickpocket bolted when he saw the policeman.
[ترجمه ترگمان]یک جیب بر وقتی پلیس را دید فرار کرد
[ترجمه گوگل]زمانی که او پلیس را دید دید، جیغ جیغ کشید

5. The pickpocket frisked him of his wallet.
[ترجمه ترگمان]جیب بر کیف پولش را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]جیبش او را از کیف پولش بیرون کرد

6. The pickpocket pinched her purse and ran away.
[ترجمه ترگمان]جیب بر کیفش را نیشگون گرفت و فرار کرد
[ترجمه گوگل]جیبش کیف پولش را گرفت و فرار کرد

7. The pickpocket ran off, hotly pursued by the police.
[ترجمه ترگمان]جیب بر با حرارت گفت: این جیب بر، فرار کرد
[ترجمه گوگل]پاکت پی سی فرار کرد، به شدت توسط پلیس دنبال شد

8. The pickpocket was handed over to the police.
[ترجمه ترگمان]جیب بر به پلیس تحویل داده شد
[ترجمه گوگل]پول نقد به پلیس تحویل شد

9. The pickpocket was sent to prison for a year.
[ترجمه ترگمان]جیب بر برای یک سال به زندان فرستاده شد
[ترجمه گوگل]این جیب به مدت یک سال به زندان فرستاده شد

10. The policeman clapped hold of the pickpocket and took him to the Station.
[ترجمه ترگمان]پلیس دست او را گرفت و او را به ایستگاه برد
[ترجمه گوگل]پلیس با دستپاچگی دست کشید و او را به ایستگاه برد

11. The pickpocket himself wore dark shades.
[ترجمه ترگمان]این جیب بر، یک جیب بر، با عینک تیره رنگی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]جیب خود خود را به رنگ سایه های تاریک

12. Of course he and the pickpocket were different.
[ترجمه ترگمان]البته او و جیب بر چیز دیگری بودند
[ترجمه گوگل]البته او و پاکت پی سی متفاوت بودند

13. They took up a pickpocket.
[ترجمه ترگمان] اونا یه جیب بر رو برداشتن
[ترجمه گوگل]آنها یک پاکت پی سی گرفتند

14. I didn't know that girl was a pickpocket.
[ترجمه ترگمان]من نمی دانستم که این دختر یک جیب بر است
[ترجمه گوگل]نمی دانستم این دختر پولدار بود

15. He had beaten the pickpocket to the door.
[ترجمه ترگمان]یک جیب بر را کتک زده بود تا در را باز کند
[ترجمه گوگل]او پول نقد را به درب برد

پیشنهاد کاربران

جیبزنیدن.
جیبُّریدن.


کلمات دیگر: