کلمه جو
صفحه اصلی

inhumanity


معنی : بی عاطفگی، نامردمی، غیرانسانی بودن
معانی دیگر : رفتار غیر انسانی، سخن بی رحمانه، دل سختی، سنگدلی، بی رحمی، ستم، جور

انگلیسی به فارسی

نامردمی، بی عاطفگی، غیرانسانی بودن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: inhumanities
(1) تعریف: lack of pity, sympathy, or kindness; cruelty.
مشابه: tyranny

(2) تعریف: a cruel or pitiless act.

• lack of humanity, lack of kindness, cruelty, coldness
inhumanity is cruelty or lack of feeling.

مترادف و متضاد

بی عاطفگی (اسم)
insensibility, apathy, vapidity, inhumanity

نامردمی (اسم)
inhumanity

غیر انسانی بودن (اسم)
inhumanity

lack of compassion


Synonyms: atrocity, barbarism, bloodthirstiness, brutality, brutishness, callousness, cold-bloodedness, cruelty, ferocity, heartlessness, maliciousness, ruthlessness, savagery, viciousness, violence


جملات نمونه

1. man's inhumanity to man
بی رحمی انسان نسبت به انسان

2. They were accused of inhumanity in their treatment of the hostages.
[ترجمه ترگمان]آن ها به بی عاطفگی در رفتار آن ها نسبت به گروگان ها متهم شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در برخورد با گروگان ها به غیر انسانی متهم شدند

3. Man's inhumanity to man never fails to shock me.
[ترجمه ترگمان]رفتار غیر انسانی انسان به هیچ وجه نمی تواند مرا شوکه کند
[ترجمه گوگل]انسان غیرانسانی به انسان هرگز نتواند به من ضربه بزند

4. This is another outrage catalogue of terrorist inhumanity.
[ترجمه ترگمان] این یه فهرست outrage بود که به inhumanity مربوط میشه
[ترجمه گوگل]این یکی دیگر از فروشگاه های خشمگینانه غیر انسانی تروریستی است

5. Equally parliamentarians spoke of cruelty, inhumanity and tyranny as features of the slave trade and slavery, often providing vivid examples.
[ترجمه ترگمان]همچنین نمایندگان مجلس از بی رحمی، بی عاطفگی و ظلم و ستم به عنوان ویژگی تجارت برده و برده داری صحبت کردند که اغلب نمونه های زنده را ارائه می کنند
[ترجمه گوگل]به همان اندازه مجلس نمایندگان از ظلم، غیر انسانی و استبداد به عنوان ویژگی های برده داری و برده داری سخن گفتند، که اغلب نمونه های واضح ارائه می داد

6. The inhumanity seems to lie in allowing the full weight of responsibility to fall on the child.
[ترجمه ترگمان]این غیر انسانی به نظر می رسد که اجازه می دهد تا سنگینی مسئولیت بر دوش کودک بیفتد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که غیر انسانی در اجازه دادن به وزن کامل مسئولیت در قبال کودک است

7. But I do recognise barbarity and inhumanity when I see them.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی آن ها را می بینم، وحشیگری و inhumanity را تشخیص می دهم
[ترجمه گوگل]اما زمانی که آنها را می بینم، بربریت و غیرانسانی را می شناسم

8. Their failure was that, because of man's inhumanity to his fellow beings, they did not fulfil their potential.
[ترجمه ترگمان]شکست آن ها این بود که، به دلیل inhumanity انسانی نسبت به همنوعان خود، آن ها پتانسیل خود را برآورده نکردند
[ترجمه گوگل]شکست آنها این بود که به دلیل بی عدالتی انسان نسبت به افراد دیگر، آنها توانایی خود را نداشتند

9. Reformists were appalled by the immorality and inhumanity of the slave trade.
[ترجمه ترگمان]اصلاح طلبان از فساد اخلاق و inhumanity تجارت برده به وحشت افتادند
[ترجمه گوگل]اصلاح طلبان از بی رحمی بودن و غیر انسانی تجارت برده بودند

10. Amnesty International protests against injustice and inhumanity.
[ترجمه ترگمان]سازمان عفو بین الملل علیه بی عدالتی و ضد بشری اعتراض می کند
[ترجمه گوگل]اعتراضات عفو بین المللی علیه بی عدالتی و غیرانسانی است

11. The novel focuses on the inhumanity of prisons and labour camps.
[ترجمه ترگمان]این رمان بر ضد inhumanity زندان ها و اردوگاه های کار تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]این رمان بر غیر انسانی زندان ها و اردوگاه های کار تمرکز دارد

12. " Inhumanity " and "sycophancy" are criticized, thus deepening the meaning of faithfulness, justice and humanity in the thought of Confucian discourses.
[ترجمه ترگمان]\"inhumanity\" و \"sycophancy\" مورد انتقاد قرار گرفته اند و در نتیجه منجر به عمیق تر شدن معنای وفاداری، عدالت و انسانیت در اندیشه گفتمان های کنفوسیوسی می شود
[ترجمه گوگل]'غیر انسانی' و 'سوسیالیسم' مورد انتقاد قرار می گیرند، در نتیجه، معنای وفاداری، عدالت و بشریت را در فکر گفتمان کنفوسیوس عمیق تر می کند

13. I have seen much inhumanity, cheating, corruption, sordidness and selfishness but I have not become cynical.
[ترجمه ترگمان]من بسیاری از افراد غیر انسانی، تقلب، فساد، حقارت و خودخواهی را دیده ام اما بدبین نیستم
[ترجمه گوگل]من خیلی غیر انسانی، تقلب، فساد، غرور و خودخواهی را دیده ام، اما من غریب نیستم

14. Having been dehumanized in turn, they will embrace inhumanity and brutality.
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه به نوبه خود جنبه انسانی خود را از دست دادند، بی رحمی و بی رحمی را در آغوش خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]به نوبه خود، بطور غیرمنتظره ای، غیر انسانی و خشونت را در بر می گیرند

15. It'shows that the EU Parliament recognizes the inhumanity of the annual massacre.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که پارلمان اروپا بی عاطفگی کشتار سالانه را تشخیص می دهد
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که مجلس اتحادیه اروپا غیر انسانی قتل عام سالانه را به رسمیت می شناسد

man's inhumanity to man

بی‌رحمی انسان نسبت به انسان


پیشنهاد کاربران

نامردی


کلمات دیگر: