کلمه جو
صفحه اصلی

foot soldier


معنی : سرباز پیاده
معانی دیگر : سرباز پیاده نظام، infantryman : سرباز پیاده

انگلیسی به فارسی

سرباز پیاده، سرباز پیادهنظام


سرباز پیاده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a soldier who marches and fights on foot; infantryman.

• infantryman, soldier who fights ground battles

مترادف و متضاد

سرباز پیاده (اسم)
dogface, infantryman, foot soldier, paddle foot

جملات نمونه

1. The foot soldiers were just used as cannon fodder .
[ترجمه ترگمان]سربازان پیاده فقط به اندازه علیق و علیق عادت داشتند
[ترجمه گوگل]سربازان پا فقط به عنوان خوراک توپ استفاده می شود

2. These were organized into four divisions of foot soldiers and about 500 light cavalry.
[ترجمه ترگمان]این افراد به چهار بخش سرباز پیاده و حدود ۵۰۰ سواره نظام سبک سازماندهی شدند
[ترجمه گوگل]این ها به چهار بخش سربازان پا و حدود 500 سواره نظام سبک تقسیم شدند

3. Hayworth is one of the many first-term Republican foot soldiers who proudly fall into lockstep behind Rep.
[ترجمه ترگمان]Hayworth یکی از اولین سربازان پیاده جمهوری خواهان است که با افتخار به lockstep پشت نماینده مجلس سقوط کرد
[ترجمه گوگل]هیورث یکی از سربازان پا نخستین جمهوری خواه جمهوری خواه است که با افتخار به سمت قفل پشت سر Rep

4. Among the foot soldiers, oft-concealed feelings about service are also bubbling to the surface.
[ترجمه ترگمان]در میان سربازان پیاده، احساسات مخفی بارها در مورد خدمات نیز به سطح آب می رسند
[ترجمه گوگل]در میان سربازان پا، احساسات پنهانی در مورد خدمت نیز به سطح میچرخند

5. In such cases, the environment provides foot soldiers with confusing signals regarding the acceptable level and forms of political activism.
[ترجمه ترگمان]در چنین مواردی، محیط سربازان پیاده را با سیگنال های گیج کننده در رابطه با سطح قابل قبول و اشکال فعالیت های سیاسی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]در چنین مواردی، محیط زیست سربازان پا را با سیگنال های گیج کننده در مورد سطح قابل قبول و اشکال فعالیت های سیاسی فراهم می کند

6. Barbarossa's foot soldiers were often still attired like this eleventh-century warrior.
[ترجمه ترگمان]سربازان پیاده نظام، غالبا مانند این جنگجوی قرن یازدهم، ملبس به لباس بودند
[ترجمه گوگل]سربازان پا بارباروسا اغلب همچون جنگجوی قرن یازدهم بودند

7. Hers was the record of, at best, a foot soldier in the feminist and abolitionist struggles of her day.
[ترجمه ترگمان]قلب او رکورد یکی از سربازان پیاده در نبرده ای feminist و abolitionist در روز او بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت او حقیقتا یک سرباز پا در مبارزات فمینیست و مبارزات انحصاری روز خود بود

8. Not that the foot soldiers of the movement were completely excluded.
[ترجمه ترگمان]نه این که سربازان پیاده به طور کامل کنار گذاشته شوند
[ترجمه گوگل]نه اینکه سربازان جنبش جنبش به طور کامل منزوی شدند

9. The columns included foot soldiers, artillery and cavalry units, white-topped sup-ply wagons, and dark-hued ambulances.
[ترجمه ترگمان]این ستون ها شامل سربازان پیاده، واحدهای توپخانه و سواره نظام، sup بارنگ سفید و آمبولانس های با ته رنگ سفید بودند
[ترجمه گوگل]ستون ها شامل سربازان پا، توپخانه و واحد های قوچان، واگن های سوپا سفید و بالابر و آمبولانس های تاریک

10. The foot soldiers, however, did not benefit from looted oriental mail, or from the Western revolution in home manufacture.
[ترجمه ترگمان]با این حال، سربازان پیاده از looted شرقی یا از انقلاب غربی در تولید داخلی بهره مند نبودند
[ترجمه گوگل]با این حال، سربازان پا از پست های غارت شده شرقی یا از انقلاب غربی در تولید خانه ها سود نبردند

11. Could politics function effectively if there were no foot soldiers?
[ترجمه ترگمان]اگر سرباز پیاده نبود، سیاست می توانست به طور موثر عمل کند؟
[ترجمه گوگل]آیا سیاستمداران به طور موثر عمل می کنند اگر هیچ سربازان پا وجود نداشته باشند؟

12. The Warriors' point guards seem more like foot soldiers in comparison.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که نگهبانان مرزی در مقایسه با سربازان پیاده بیشتر شبیه به سربازان پیاده به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]محافظان سربازان ارتش بیشتر شبیه به سربازان پا در مقایسه هستند

13. Being a foot soldier is an honorable position.
[ترجمه ترگمان]سرباز بودن در مقام شریفی است
[ترجمه گوگل]یک سرباز پا یک موقعیت افتخار است

14. Hoplite - Heavily armed foot soldier of ancient Greece whose function was to fight in close formation.
[ترجمه ترگمان]سرباز مسلح به شدت مسلح در یونان باستان که وظیفه آن مبارزه در تشکیل نزدیک بود
[ترجمه گوگل]Hoplite - سربازان بسیار باله ی مسلح از یونان باستان که نقش خود را در مبارزه با تشکیلات نزدیک داشتند


کلمات دیگر: