معنی : نمایشی، نشان دادنی، جلوه دهنده معانی دیگر : (معمولا با: of) نمایشگر، نشان دهنده ی، ناشی از، جلوه گر
صفت ( adjective )مشتقات: exhibitively (adv.)• : تعریف: serving as an exhibition; exhibiting or revealing (usu. fol. by of).- an answer exhibitive of his anxiety [ترجمه ترگمان] از شدت اضطراب و اضطراب حکایت می کرد [ترجمه گوگل] پاسخی برجسته از اضطراب او
نمایشی (صفت)expositive, scenic, demonstrative, dramatic, exhibitive, expository, flashy, stagyنشان دادنی (صفت)exhibitive, evincibleجلوه دهنده (صفت)exhibitive