کلمه جو
صفحه اصلی

inseminate


معنی : پاشیدن، افشاندن، کاشتن، ابستن کردن، تلقیح کردن، باردار کردن
معانی دیگر : آبستن کردن، (مجازی) تلقین کردن، (در فکر کسی) جایگزین کردن، نیوشاندن، تخم پاشی کردن، درکاشت کردن

انگلیسی به فارسی

پاشیدن، کاشتن، افشاندن، تلقیح کردن، ابستن کردن، باردار کردن


تلقیح، تلقیح کردن، باردار کردن، ابستن کردن، پاشیدن، کاشتن، افشاندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inseminates, inseminating, inseminated
مشتقات: insemination (n.)
(1) تعریف: to place sperm in the womb of (a female), esp. for reproduction.

(2) تعریف: to sow or implant (seeds, doctrines, ideas, or the like).

• impregnate, inject sperm into the womb of a female; plant with seeds; implant ideas or doctrines
to inseminate a female animal means to put a male's sperm into her in order to make her pregnant.

مترادف و متضاد

پاشیدن (فعل)
infuse, pour, spatter, besprinkle, spray, sprinkle, sparge, bestrew, strew, spurt, dust, inseminate, perfuse

افشاندن (فعل)
pour, diffuse, besprinkle, spray, scatter, exude, bestrew, interfuse, intersperse, inseminate, winnow

کاشتن (فعل)
grow, seed, plant, husband, dibber, dibble, implant, inseminate

ابستن کردن (فعل)
lime, knock up, fecundate, impregnate, inseminate

تلقیح کردن (فعل)
inseminate, inoculate

باردار کردن (فعل)
inseminate

جملات نمونه

1. to inseminate the minds of children with good ideas
افکار کودکان را با اندیشه های نیک بارور کردن

2. to artificially inseminate a cow
گاوی را به طور مصنوعی آبستن کردن

3. The gadget is used to artificially inseminate cows.
[ترجمه ترگمان]این ابزار برای تولید مصنوعی گاوها مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این وسیله برای مصنوعی گاوها شناخته می شود

4. The cows are artificially inseminated .
[ترجمه ترگمان]گاوها به طور مصنوعی inseminated می شوند
[ترجمه گوگل]گاوها مصنوعی تلقیح می شوند

5. One partner will often inseminate the other.
[ترجمه ترگمان]یک شریک اغلب با دیگری برخورد می کند
[ترجمه گوگل]یکی از همکاران اغلب دیگران را مجذوب می کند

6. Although the sneakier males don't inseminate as many eggs as their rivals do, it is still an effective tactic, researchers report today in BMC Evolutionary Biology.
[ترجمه ترگمان]اگرچه مردان sneakier به اندازه رقبای خود تخم مرغ تولید نمی کنند، اما هنوز هم یک تاکتیک موثر است، محققان امروزه در زیست شناسی تکاملی BMC گزارش می دهند
[ترجمه گوگل]اگر چه مردان sneakier به عنوان بسیاری از تخم مرغ تلقیح نه به عنوان رقبای خود را انجام دهید، آن است که هنوز تاکتیک موثری، محققان گزارش آمده BMC تکاملی زیست شناسی

7. Marsh Hanson and Jay Wilson were lucky to find their surrogate friend and to be able to inseminate her privately in their home.
[ترجمه ترگمان]Marsh هان سن و جی ویلسون خوشحال بودند که دوست surrogate را پیدا کنند و بتوانند او را به طور خصوصی در خانه خود نگه دارند
[ترجمه گوگل]مارش هانسون و جی ویلسون خوش شانس بودند تا دوستان جایگزین خود را پیدا کنند و بتوانند او را به طور خصوصی در خانه خود بشورند

8. This paper introduces the task of transplanting big trees. It also states prophase work, transporting and inseminate method, conservation and management in the transplanting process.
[ترجمه ترگمان]این مقاله وظیفه پیوند زدن درختان بزرگ را مطرح می کند همچنین شامل کار، حمل و نقل، روش حمل و نقل، حفاظت و مدیریت در فرآیند پیوند پیوند می باشد
[ترجمه گوگل]این مقاله، وظیفه پیوند درختان بزرگ را معرفی می کند همچنین پروپوزا، پروپوزا، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پروتز، پرونده

9. If sows are in estrus on d 5 PW, wait 12 h to inseminate, then inseminate 12 h later.
[ترجمه ترگمان]اگر ماده خوک در estrus ۵ PW وجود داشته باشد، ۱۲ ساعت بعد از ظهر به inseminate، سپس inseminate ۱۲ ساعت دیرتر برسد
[ترجمه گوگل]اگر گاوها در d 5 PW قرار داشته باشند، 12 هفتگی برای تلقیح بپردازید، سپس 12 هفتۀ بعد از آن جوانه زده شوید

10. To establish correct genealogies and purify bloodlines, researchers have to keep hens in separate cages and artificially inseminate them so they know who the real parents of the chicks are.
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد genealogies صحیح و پاک کردن گونه ها، محققین باید مرغ ها را در قفس های جدا نگه دارند و به طور مصنوعی به آن ها کمک کنند تا آن ها بدانند که والدین واقعی جوجه ها چه کسانی هستند
[ترجمه گوگل]محققان برای ایجاد سلسله مراتب صحیح و تمیز کردن خطوط خونین، باید مرغ ها را در قفس های جداگانه نگه دارند و به صورت مصنوعی آنها را جوانه زدند تا بدانند که والدین واقعی جوجه ها چه هستند

11. But vets have used a revolutionary technique to artificially inseminate the show dog's great-great granddaughter, Star, with his sperm.
[ترجمه ترگمان]اما دامپزشکان از یک تکنیک انقلابی استفاده کرده اند تا به طور مصنوعی، نوه بزرگ سگ، ستاره، با اسپرم خود را به طور مصنوعی توصیف کنند
[ترجمه گوگل]اما دامپزشکان با استفاده از یک روش انقلابی برای مصنوعی، نوه بزرگ بزرگ نشان دهنده سگ، ستاره، با اسپرم خود را از بین می برد

12. In your planning stages for the desired breeding, be sure to check with the people on both ends about their availability to collect the male or inseminate the bitch.
[ترجمه ترگمان]در مراحل برنامه ریزی برای پرورش مطلوب، مطمئن شوید که با افرادی که در هر دو طرف در دسترس بودن خود برای جمع آوری ماده سگ یا مذکر هستند، چک کنید
[ترجمه گوگل]در مراحل برنامه ریزی برای پرورش مطلوب، مطمئن باشید که با مردم در هر دو مورد در دسترس بودن خود را برای جمع آوری مرد و یا inseminate عوضی را بررسی کنید

13. "With semen dilution you can get one male to inseminate 20 to 30 females," says Murray Bakst, a poultry reproduction expert at Beltsville.
[ترجمه ترگمان]موری Bakst، یک متخصص تولید مثل مرغداری در Beltsville می گوید: \" با dilution شدن منی، شما می توانید یک مرد را به حدود ۲۰ تا ۳۰ زن بگیرید \"
[ترجمه گوگل]موری باپت، متخصص تکثیر مرغداری در Beltsville می گوید: 'با رقت اسپرم، می توانید یک مرد را از بین ببرید تا 20 تا 30 ماده گیاهی را از بین ببرد '

14. The way in which males can most effectively do that is to inseminate a number of females.
[ترجمه ترگمان]روشی که در آن مردان می توانند به طور موثر انجام دهند این است که تعداد بانوان را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]به طریقی که مردان می توانند به طور موثر آن را انجام دهند، این است که تعدادی از زنان را بپوشانند

to artificially inseminate a cow

گاوی را به‌طور مصنوعی آبستن کردن


to inseminate the minds of children with good ideas

افکار کودکان را با اندیشه‌های نیک بارور کردن


پیشنهاد کاربران

verb
[ obj]
technical : to put semen into ( a woman or a female animal ) in order to cause pregnancy
◀️She was artificially inseminated in January.


حامله کردن - بارور کردن - تشکیل نطفه دادن در موجود ماده - تزریق منی به درون تخمک

Insemination هم اسمشه
البته یه artificial insemination هم هست که بارور کردن موجود ماده به روش غیر طبیعی هست. روش طبیعی یعنی سکس مرد و زن و عمل انزال و creampie به جهت حاملگی ولی به روش مصنوعی توسط پزشکلن و یا واسطه اینکار به انجام میرسه. در واقع حامله کردن یک خانم بدون رابطه جنسی

noun
[noncount] medical : a medical process in which semen is used to make a woman or female animal pregnant without sexual intercourse
◀️children conceived through artificial insemination


کلمات دیگر: