1. Fortunately, militarism failed to take root in Europe as a whole.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، نظامی گری در اروپا به عنوان یک کل شکست خورد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، نظامی گرایی در اروپا به طور کلی ریشه نداشت
2. Internationally Reagan attracted odium for his militarism.
[ترجمه ترگمان]از نظر بین المللی، ریگان odium را به سمت militarism جذب کرد
[ترجمه گوگل]در بین المللی، ریگان به خاطر نظامی بودنش جذاب است
3. Many people were critical of the resurgent militarism in the country.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از the resurgent در کشور انتقاد می کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از ارتش سرخپوستان در کشور انتقاد کردند
4. MacArthur was dedicated to the extirpation of militarism and did not favour the development of defence forces.
[ترجمه ترگمان]مک آرتور به the نظامی گری اختصاص داشت و طرفدار توسعه نیروهای دفاعی نبود
[ترجمه گوگل]مک آرتور به انحلال نظامی گری اختصاص یافت و به توسعه نیروهای دفاعی نپرداخت
5. Militarism Fourth, the Western post-war build-up of defence is partially justified in the above terms.
[ترجمه ترگمان]چهارم، دفاع پس از جنگ غرب، تا حدی در شرایط فوق توجیه شده است
[ترجمه گوگل]جنگجویى چهارم، تهیه دفاع دفاعی غرب بعد از جنگ، در موارد فوق توجیه پذیر است
6. The theological stage he associated with militarism, the metaphysical with juristic thought, and the positive stage with industrialism.
[ترجمه ترگمان]عرصه الاهیات، با نظامی گری، متافیزیکی با اندیشه juristic، و مرحله مثبت با صنعت (industrialism)مرتبط بود
[ترجمه گوگل]مرحله تئولوژیک او با نظامی گرایی، متافیزیکی با تفکر قانونی و مرحله مثبت با صنعتی شدن همراه بود
7. Economic success has replaced nationalism and militarism as the dominant force in a region once terrorized by war and revolution.
[ترجمه ترگمان]موفقیت اقتصادی، ناسیونالیسم و نظامی گری را به عنوان نیروی غالب در منطقه ای که زمانی با جنگ و انقلاب به وحشت افتاده بود، جایگزین کرده است
[ترجمه گوگل]موفقیت اقتصادی جایگزین ناسیونالیسم و نظامی گری به عنوان نیروی غالب در منطقه ای است که توسط جنگ و انقلاب مورد تهاجم قرار گرفت
8. Protestantism, evangelicalism, militarism, imperialism and much else may have played a part in this process.
[ترجمه ترگمان]آیین پروتستان، evangelicalism، نظامی گری، امپریالیسم و بسیاری دیگر ممکن است نقشی در این فرآیند ایفا کنند
[ترجمه گوگل]پروتستانتیسم، انجیلیسم، نظامی گری، امپریالیسم و خیلی چیزهای دیگر ممکن است در این روند نقش داشته باشد
9. As Japan took the route of militarism, its culture began to retrogress the writers degenerated.
[ترجمه ترگمان]همانطور که ژاپن مسیر نظامی گری را در پیش گرفت، فرهنگ آن شروع به retrogress کردن نویسندگان شد
[ترجمه گوگل]همانطور که ژاپن مسیر نظامی را طی کرد، فرهنگ آن شروع به عقب نشینی نویسندگان کرد
10. Fuck you, damn Japanese Militarism! The fucking Japanese Militarism is the real terrorism!
[ترجمه ترگمان]لعنت به تو، Militarism ژاپنی لعنتی اون Militarism لعنتی، the واقعیه
[ترجمه گوگل]لعنت به تو، لعنت به نظامیان ژاپنی! تروریسم واقعی جنگجوی ژاپنی لعنتی است!
11. Prewar fanaticism of Japanese militarism had become centralized embodiment of rightwing though.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تعصب مذهبی of ژاپنی به صورت تجسمی از rightwing درآمده بود
[ترجمه گوگل]تعصب پیش از جنگ نظامی گرایی ژاپنی، تجسم متمرکز از هرج و مرج بود
12. In fact, besides the Japanese militarism, Mikado shouldered the direct responsibilities.
[ترجمه ترگمان]در واقع، علاوه بر نظامی گری، Mikado ها مسئولیت های مستقیم را بر دوش داشتند
[ترجمه گوگل]در واقع، علاوه بر نیروهای نظامی ژاپنی، میکاادو مسئولیت های مستقیم را بر عهده داشت
13. A retreat would mark a return to nationalism, militarism and national bankruptcy.
[ترجمه ترگمان]عقب نشینی منجر به بازگشت به ناسیونالیسم، نظامی گری و ورشکستگی ملی خواهد شد
[ترجمه گوگل]عقب نشینی می تواند بازگشت به ملی گرایی، نظامی و ورشکستگی ملی را نشان دهد
14. He had accused them of deliberately reviving militarism.
[ترجمه ترگمان]آن ها را به عمد به جنگ تن به تن متهم کرده بود
[ترجمه گوگل]او آنها را متهم به عمدا احیای نظامی گری کرده بود
15. A spectre of Japanese militarism is haunting Asia.
[ترجمه ترگمان]یک شبح of ژاپنی در آسیا گرفتار است
[ترجمه گوگل]یک سر و صدا از نظامی گرایی ژاپنی آسیا را تحریک می کند