کلمه جو
صفحه اصلی

guarded


معنی : مصون، محفوظ
معانی دیگر : محتاط، مواظب، (پزشکی) جدی و غیر قابل پیش بینی، پاسدارای شده، ایمنی یافته، پدآفند شده، سرپرستی شده، بررسی و کنترل شده، ملاحظه کار، بااحتیاط، سنجیده، نگهداری شده

انگلیسی به فارسی

ملاحظه کار،بااحتیاط ،سنجیده ،نگه داری شده


محافظت شده، محفوظ، مصون


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: guardedly (adv.), guardedness (n.)
(1) تعریف: wary; cautious.
مترادف: alert, attentive, careful, cautious, heedful, mindful, observant, vigilant, wary, watchful
متضاد: unguarded
مشابه: awake, cagey, circumspect, keen, perceptive, prudent, safe

- Having had our hopes dashed so many times, we received the news with guarded optimism.
[ترجمه ترگمان] ما پس از اینکه چندین بار امید خود را به باد دادیم، اخبار را با خوش بینی حفظ کردیم
[ترجمه گوگل] با گذشت چندین بار امیدواریم ما اخبار را با خوش بینی محافظت کرده ایم
- a guarded manner
[ترجمه ترگمان] با احتیاط رفتار می کرد،
[ترجمه گوگل] شیوه ای محافظت شده

(2) تعریف: protected or restrained.
متضاد: unguarded
مشابه: invulnerable, protected, safe, watched

• kept safe, protected; watched over; wary, cautious
someone who is guarded is careful about what they say, either because they are not sure about something, or because they do not want to give away information.
see also guard.

مترادف و متضاد

مصون (صفت)
defended, immune, protected, inviolable, untouchable, guarded

محفوظ (صفت)
safe, secure, protected, guarded, preserved

suspicious


Synonyms: attentive, cagey, calculating, canny, careful, cautious, chary, circumspect, discreet, gingerly, leery, noncommittal, on the lookout, overcautious, prudent, reserved, restrained, reticent, safe, vigilant, wary, watchful, with eyes peeled


Antonyms: careless, incautious, unguarded, unsuspicious, unwatchful


جملات نمونه

1. a guarded reply
جواب محتاطانه

2. a guarded secret
راز پنهان

3. two guards guarded the treasure
دو نگهبان از گنجینه محافظت می کردند.

4. a patient in guarded condition
بیماری که در وضع وخیم و غیر قابل پیش بینی قرار دارد

5. all entrances to the city were guarded by armed men
کلیه ی راه های ورود به شهر توسط قراولان مسلح پاسداری می شد.

6. the road between the camp and the hospital was guarded day and night
راه بین سربازخانه و بیمارستان شب و روز پاسداری می شد.

7. The boy gave him a guarded look.
[ترجمه ترگمان]پسر نگاه guarded به او انداخت
[ترجمه گوگل]پسر به او نگاه کرد

8. The village was guarded by a ragtag group of soldiers.
[ترجمه ترگمان]دهکده توسط گروهی از سربازان محافظت می شد
[ترجمه گوگل]این روستا توسط گروهی از سربازان محافظت شد

9. Three men guarded him whenever he went out.
[ترجمه ترگمان]هر وقت بیرون می رفت سه نفر از او مراقبت می کردند
[ترجمه گوگل]هر زمان که او بیرون رفت، سه مرد او را محافظت کردند

10. The minister was quite guarded in his comments.
[ترجمه ترگمان]وزیر کام لا از نظرات خود دفاع می کرد
[ترجمه گوگل]وزیر در نظرات خود کاملا محافظت شد

11. The military base is closely guarded.
[ترجمه ترگمان]پایگاه نظامی از نزدیک محافظت می شود
[ترجمه گوگل]پایگاه نظامی به شدت محافظت می شود

12. Gunmen guarded homes near the cemetery with shotguns.
[ترجمه ترگمان]افراد مسلح از خانه ها در نزدیکی گورستان با تفنگ ساچمه ای محافظت می کردند
[ترجمه گوگل]مردان مسلح در نزدیکی گورستان با استفاده از تفنگ های گارد نگهداری می شوند

13. Two hulking figures guarded the entrance of the club.
[ترجمه ترگمان]دو هیکل تنومند از ورودی باشگاه محافظت می کردند
[ترجمه گوگل]دو چهره ی حجاب ورودی باشگاه را حفظ کردند

14. The eggs are guarded by both parents.
[ترجمه ترگمان]هر دو پدر و مادر از این تخم مرغ محافظت می کنند
[ترجمه گوگل]تخم مرغ ها توسط والدین محافظت می شوند

15. They gave the news a guarded welcome .
[ترجمه ترگمان]آن ها این خبر را به آن ها خوش آمد گفتند
[ترجمه گوگل]آنها اخبار را خوش آمد گویی کردند

16. Five prison officers guarded the prisoners.
[ترجمه ترگمان]پنج افسر زندان از اسیران محافظت می کردند
[ترجمه گوگل]پنج تن از زندانیان زندان محافظت می کردند

a guarded reply

جواب محتاطانه


A patient in guarded condition.

بیماری که در وضع وخیم و غیرقابل پیش‌بینی قرار دارد.


اصطلاحات

a guarded secret

راز پنهان


پیشنهاد کاربران

۱ - محتاط، با احتیاط
۲_دهن قرص

در لفافه


کلمات دیگر: