کلمه جو
صفحه اصلی

excursive


معنی : اواره، گردنده، بی ربط، بی ترتیت
معانی دیگر : (نطق یا نگارش یا کتاب و غیره) پرانحراف، پراکنده، پر از گریززنی، گریزآمیز

انگلیسی به فارسی

بی‌ترتیت، بی‌ربط، آواره، گردنده


اگزوپریس، اواره، بی ترتیت، بی ربط، گردنده


انگلیسی به انگلیسی

• of an excursion; wandering, rambling, moving from one thing to another, erratic

صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to, tending toward, or having the nature of a digression from the main topic.
مشابه: rambling

مترادف و متضاد

Synonyms: digressive, rambling, desultory, indirect, verbose


discursive


اواره (صفت)
adrift, arrant, excursive, homeless, errant, fugacious, straggly

گردنده (صفت)
excursive, ambulatory, ambulant, rotary, swivel, revolving, rotative

بی ربط (صفت)
irrelevant, excursive, desultory, loose, impertinent, fragmentary, disjointed, incoherent, inconsequent, inapposite, inconsecutive, irrelative

بی ترتیت (صفت)
excursive

جملات نمونه

1. his excursive references to the desert of karballa
گریز زدن های او به صحرای کربلا

2. His speech was filled with excursive statements.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او پر از اظهارات excursive بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او با اظهارات اشکارا پر شده بود

3. Adopt intestines push movement and excursive intestines flesh experimentation to determine motor function.
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید که روده ها، کشش و روده هایش را به کار ببرید تا عملکرد موتور را مشخص کنید
[ترجمه گوگل]برای تعیین عملکرد حرکتی، روشی روان و حرکت گوشتی را آزمایش کنید

4. For this excursive you will need someone's help.
[ترجمه ترگمان]برای این excursive به کمک یک نفر احتیاج خواهید داشت
[ترجمه گوگل]برای این خلقی شما به کمک کسی نیاز خواهید داشت

5. Method: Adopt intestines push movement and excursive intestines flesh experimentation to determine motor function.
[ترجمه ترگمان]روش: یک حرکت کشش روده و روده هایش را برای تعیین عملکرد موتور به کار ببرید
[ترجمه گوگل]روش: روشهای حرکتی روده و روده را به منظور تعیین عملکرد حرکتی مورد استفاده قرار دهید

6. Result: Megaarpaea delavyi Franch can obviously accelerate push movement of rat small intestine, swell guinea pig shrink power of excursive ileum flesh, and unable arouse strong straight contraction.
[ترجمه ترگمان]نتیجه: Megaarpaea delavyi می توانند به سرعت حرکت of روده کوچک و خوکچه هندی و خوکچه هندی excursive را تسریع کنند و با انقباض ناگهانی به یک انقباض ناگهانی دچار شوند
[ترجمه گوگل]نتیجه: مگارپایا دلمه ای فرانچ می تواند به طور چشمگیری حرکت رو به جلوی روده کوچک روده را تسریع کند، قدرت برش کمخونی ماهیچه ای را افزایش می دهد و قادر به ایجاد انقباض مستقیم قوی نیست

7. Contrarily, other small mining enterprises in Shifen might decide excursive policies which accounted for small disasters every so often.
[ترجمه ترگمان]برعکس، دیگر شرکت های کوچک معدن کاری در Shifen ممکن است درباره سیاست های excursive تصمیم گیری کنند که هر چند گاهی اوقات برای بلایای کوچک توجیه می شوند
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، دیگر شرکت های کوچک استخراج معدن در شیفن ممکن است سیاست های خلایی را که اغلب به دلیل بلایای کوچک مطرح می شوند، تعیین کنند

8. Most things I handled in my first year in ASE are excursive events happened in production line.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از چیزهایی که من در سال اول در ASE به کار بردم رویداده ای excursive هستند که در خط تولید اتفاق افتاده است
[ترجمه گوگل]بیشترین چیزهایی که در سال اول من در ASE انجام دادم، در خط تولید اتفاق افتاده است

9. The seminar of the removal and disposal of obsolete offshore installations and structures in the excursive economic zone and continental shelf was held in sept 1995 at Bangkok.
[ترجمه ترگمان]همایش حذف و دفع تاسیسات و سازه های دریایی منسوخ در منطقه اقتصادی excursive در سپت ۱۹۹۵ در Bangkok برگزار شد
[ترجمه گوگل]در سپتامبر 1995 در بانکوک، سمینار حذف و دفع تاسیسات و سازه های دریایی منسوخ شده در منطقه اقتصادی خالی و قفسه قاره برگزار شد

his excursive references to the desert of Karballa

گریززدن‌های او به صحرای کربلا



کلمات دیگر: