کلمه جو
صفحه اصلی

loll


معنی : لم، زبان بیرون، لم دادن، لمیدن، بیرون افتادن، اویختن
معانی دیگر : (با تنبلی یا آسودگی) لمیدن، واکشیدن، والمیدن، پژمرده و آویخته شدن (به ویژه گیاه)، پلاسیدن، ور چلسگیدن، خمیده و پژمرده شدن یا کردن، خمود شدن یا کردن، (زبان) بیرون آمدن، برون آویختن، تکیه

انگلیسی به فارسی

لمیدن، لم دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lolls, lolling, lolled
(1) تعریف: to stand, lean, or lie in a lazy or relaxed manner; lounge.
مترادف: lounge
مشابه: idle, lie, loaf, loiter, recline, repose, slouch, slump, sprawl

(2) تعریف: to hang down loosely; droop; dangle.
مترادف: dangle, hang
مشابه: droop, flop, sag

- The dog's tongue was lolling from its mouth.
[ترجمه ترگمان] زبان سگ از دهانش آویزان بود
[ترجمه گوگل] زبان سگ از دهانش خفه شد
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: lollingly (adv.), loller (n.)
• : تعریف: to allow to hang down loosely.
مترادف: hang
مشابه: dangle, droop, flop, sag

• sprawl, lean or lounge about lazily, recline; hang loosely, droop; allow to hang or droop
if you loll somewhere, you sit or lie in a very relaxed position.
if your head or tongue lolls, it hangs loosely.
if you loll about or loll around somewhere, you lie or stay there in a lazy way, doing nothing in particular.

مترادف و متضاد

Antonyms: sit up straight


لم (اسم)
loll, trick

زبان بیرون (اسم)
loll

لم دادن (فعل)
loll, lounge

لمیدن (فعل)
loll, lounge, recline

بیرون افتادن (فعل)
loll

اویختن (فعل)
hang, append, hang out, dangle, loll, slouch

lay sprawled


Synonyms: bum, dangle, dawdle, droop, drop, flap, flop, goof off, hang, hang loose, idle, laze, lean, loaf, loiter, lounge, recline, relax, rest, sag, slouch, slump, sprawl


جملات نمونه

loll something out

(Verb - transitive) (زبان) آویزان کردن/(Verb - intransitive) (زبان) آویزان بودن


1. he likes to loll about on the beach
دوست دارد در ساحل دریا دراز بکشد (و کاری نکند).

2. all these lads do is loll about and booze
این نوجوانان کاری جز بیعاری و مشروب خواری نمی کنند.

3. There were several kids lolling around outside the club.
[ترجمه ترگمان]چند تا بچه بیرون کلوپ افتاده بودن
[ترجمه گوگل]چند بچه در اطراف باشگاه حضور داشتند

4. They lolled and lolloped about day after day.
[ترجمه ترگمان]هر روز بعد از ظهر به آنجا می رفتند و می نشستند
[ترجمه گوگل]آنها از روز و روز درهم و برهم زدند

5. He was lolling on the sofa in the shadows near the fire.
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت نزدیک آتش لمیده بود
[ترجمه گوگل]او روی مبل در سایه های نزدیک آتش سوزانده بود

6. He lolled and lolloped about after school.
[ترجمه ترگمان]بعد از مدرسه رفت و آمد می کرد
[ترجمه گوگل]او بعد از مدرسه دلزدگی و خجالت کشید

7. He was lolling in an armchair.
[ترجمه ترگمان]روی یک صندلی راحت لمیده بود
[ترجمه گوگل]او در صندلی چانه زده بود

8. His head lolled forward in his sleep.
[ترجمه ترگمان]سرش در خواب به جلو خم شده بود
[ترجمه گوگل]سرش را در خواب خواند

9. The dog lolled its tongue out in hot weather.
[ترجمه ترگمان]سگ در هوای داغ روی زبانش نشسته بود
[ترجمه گوگل]سگ زبان خود را در آب و هوای گرم برداشت

10. The hunting dog lolled its tongue out.
[ترجمه ترگمان]سگ شکاری زبانش را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]سگ شکار آن زبان را برداشت

11. He lolled back in his chair.
[ترجمه ترگمان]به پشتی صندلی اش تکیه داد
[ترجمه گوگل]او پشت صندلی خود را لرزاند

12. He lolled back in his comfortable chair.
[ترجمه ترگمان]به پشتی صندلی اش تکیه داد
[ترجمه گوگل]او در صندلی راحت خود را لگد زد

13. When he let go the head lolled sideways.
[ترجمه ترگمان]وقتی سرش را از پهلو خم کرد، سرش را کج کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او اجازه دهید به سر سر و صدا سوخته

14. Jim should get a job instead of lolling around the house all day.
[ترجمه ترگمان]جیم باید به جای این که تمام روز دور خانه lolling کار پیدا کند
[ترجمه گوگل]جیم باید به جای اینکه در تمام طول شب از خانه بیرون برود، باید کار کند

15. He lolled back in his chair by the fire.
[ترجمه ترگمان]او کنار آتش نشسته بود و به پشتی صندلی تکیه داده بود
[ترجمه گوگل]او در پشت صندلی خود را به آتش کشید

On weekends, he lolls about in pajamas at home.

در تعطیلی آخر هفته پیژامه می‌پوشد و در خانه لم می‌دهد.


The girl lolled out her tongue in derision.

دخترک با تمسخر زبان خود را بیرون آورد.


پیشنهاد کاربران

loll ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: لمیدگی 2
تعریف: وضعیتی که در آن کشتی براثر ناپایداری ناشی از بارگیری نامناسب به چپ یا راست متمایل می شود


کلمات دیگر: