1. Both realism and naturalism are mimetic systems or practices of representation.
[ترجمه ترگمان]هم واقع گرایی و هم طبیعی گرایی سیستم ها یا شیوه های بازنمایی هستند
[ترجمه گوگل]هر دوی رئالیسم و طبیعتگرایانه، سیستم های مینیمم یا شیوه های نمایندگی هستند
2. The actors have to rely on their mimetic skills.
[ترجمه ترگمان]بازیگران باید به مهارت های mimetic تکیه کنند
[ترجمه گوگل]بازیگران باید بر روی مهارت های مینیممیشان تکیه کنند
3. A mimetic butterfly is one that resembles another kind of butterfly-usually a poisonous one.
[ترجمه ترگمان]پروانه mimetic یکی است که شبیه به نوع دیگری از پروانه است - معمولا یک پروانه سمی است
[ترجمه گوگل]یک پروانه ممیتیک است که شبیه به نوع دیگری از پروانه، معمولا یک سم است
4. And, conversely, does mimetic illusionism-the anthropomorphic statue-always fail as art?
[ترجمه ترگمان]و برعکس، آیا mimetic illusionism - یک مجسمه شبه بشر - همیشه به عنوان هنر شکست می خورد؟
[ترجمه گوگل]و، برعکس، آیا توهم گرایی مینیمم - مجسمه ی انسان شناسی - همیشه به عنوان هنر شکست می خورد؟
5. For example, does the precision of mimetic patterns in butterflies reflect the degree of protection they confer.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، دقت الگوهای mimetic در پروانه ها نشان دهنده میزان حفاظت از آن ها است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، آیا دقت الگوهای mimetic در پروانه ها نشان دهنده میزان محافظت است که آنها در اختیار دارند
6. Onomatopoeia and mimetic words are a striking feature of Japanese vocabulary.
[ترجمه ترگمان]کلمات Onomatopoeia و mimetic ویژگی قابل توجه واژگان ژاپنی هستند
[ترجمه گوگل]کلمات آنوماتوپئه و کلمات معدنی یک ویژگی قابل توجه از واژگان ژاپنی است
7. Photoelectric current and lifetime of vision mimetic retinal membrane has also been much improved by addition of nanometer particles.
[ترجمه ترگمان]هم چنین طول عمر و طول عمر تصویر mimetic retinal نیز با افزودن ذرات نانومتر به مراتب بهتر شده است
[ترجمه گوگل]جریان های فوتوالکتریک و عمر بینایی غشاء شبکیه مینیمم نیز با افزودن ذرات نانومتری بهبود یافته است
8. Photoelectric current and lifetime of vision mimetic retinal membrane has also been much improved . . .
[ترجمه ترگمان]طول عمر و طول عمر تصویر mimetic retinal نیز بسیار بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]جریان های فوتوالکتریک و طول عمر بینایی غشای شبکیه چشم نیز بسیار بهبود یافته است
9. The future development of mimetic enzyme is prospected.
[ترجمه ترگمان]توسعه آینده آنزیم mimetic prospected است
[ترجمه گوگل]توسعه آینده آنزیم مینیمم قابل تشخیص است
10. Photoelectric current and lifetime of vision mimetic retinal membrane has also been much improved by addition of nanometer. . .
[ترجمه ترگمان]هم چنین طول عمر و عمر تصویر mimetic retinal، علاوه بر نانومتر نیز به مراتب بهتر شده است
[ترجمه گوگل]جریان نوری و عمر فوتوالکتریک غشاء شبکیه مینیمم چشم نیز با افزودن نانومتر بهبود یافته است
11. In addition, hosts in sympatry were less likely to reject a mimetic model egg than a non-mimetic one.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، میزبان های in احتمال کمتری برای رد کردن یک تخم مدل mimetic نسبت به a غیر - داشتند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، میزبان در همپوشانی کمتر احتمال دارد که یک مدل تخم مرغ تخمگذار را رد کند، نه از یک ماده غیر مینیمم
12. The Formalists evaluate literary form for its perceptibility and not for its mimetic capacity.
[ترجمه ترگمان]The فرم ادبی را برای perceptibility ارزیابی می کنند و نه برای ظرفیت mimetic
[ترجمه گوگل]فرمالیست ها فرم ادبی را برای حساسیت آن ارزشیابی می کنند و نه برای ظرفیت پذیرش آن
13. Michel Butor's justifications for the devices used in his early novels are also grounded in the language of mimetic realism.
[ترجمه ترگمان]توجیه (میشل Butor)برای وسایل مورد استفاده در رمان های اولیه او نیز به زبان واقع گرایی mimetic بنا شده است
[ترجمه گوگل]توجیه میشل باتور برای دستگاه های مورد استفاده در رمان های اولیه او نیز به زبان رئالیسم مینیمم متکی است