کلمه جو
صفحه اصلی

misgive


معنی : بیمناک بودن، شبهه دار کردن، ترسناک کردن
معانی دیگر : (به دل) برات شدن، احساس نگرانی کردن، دلشوره داشتن

انگلیسی به فارسی

بیمناک بودن، شبهه دار کردن، ترسناک کردن


ناراحت کننده، بیمناک بودن، شبهه دار کردن، ترسناک کردن


مترادف و متضاد

بیمناک بودن (فعل)
fear, misgive

شبهه دار کردن (فعل)
misgive

ترسناک کردن (فعل)
misgive

جملات نمونه

1. My heart misgave him about lending him the money.
[ترجمه ترگمان]قلب من به او قدرت می داد که پول را به او قرض بدهم
[ترجمه گوگل]قلب من او را در مورد وام دادن به او اشتباه می کند

2. Her mind misgave her about her friend.
[ترجمه ترگمان]فکرش درباره دوستش با او حرف می زد
[ترجمه گوگل]ذهن او در مورد دوست او اشتباه است

3. I read the letter with a sense of misgiving.
[ترجمه ترگمان]با احساس تردید نامه را خواندم
[ترجمه گوگل]من این نامه را با حس ناامیدی خواندم

4. My only misgiving is that we might not have enough time to do the job properly.
[ترجمه ترگمان]تنها نگرانی من این است که ممکن است زمان کافی برای انجام درست کار نداشته باشیم
[ترجمه گوگل]تنها نگرانی من این است که ما ممکن است زمان کافی برای انجام کار درست نداشته باشیم

5. She eyed the distant shoreline with misgiving.
[ترجمه ترگمان]با تردید به ساحل دوردست نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او خط ساحلی دور را با خجالت نگاه کرد

6. My heart / My mind misgives me.
[ترجمه ترگمان]قلبم فرو ریخت
[ترجمه گوگل]قلب من / ذهنم را نادیده میگیرد

7. Slowly and with misgiving, she went down to greet the Reverend James Longley.
[ترجمه ترگمان]آهسته و با تردید به نزد کشیش جیمز Longley رفت
[ترجمه گوگل]به آرامی و با اشتیاق، او را به سلام جماعت برجسته جیمز Longley

8. With some misgiving, I ordered a half carafe of red wine.
[ترجمه ترگمان]با تردید مقداری شراب قرمز سفارش دادم
[ترجمه گوگل]با بعضی از اشتباهات، من یک نیمی از شراب قرمز سفارش دادم

9. One imagines with misgiving the last scene on desolate Eldey.
[ترجمه ترگمان]یک آدم خیال می کند که آخرین صحنه در Eldey متروک است
[ترجمه گوگل]یکی با تصحیح صحنه های آخرالزمان ایلدی، تصور می کند

10. To it opposite is, consumer also holds misgive to the businessman.
[ترجمه ترگمان]در مقابل آن، مصرف کننده نیز misgive را به تاجر نگه می دارد
[ترجمه گوگل]به همین دلیل مخالف این است که مصرف کننده به بازرگان نیز ناسپاس است

11. Original content gave up the misgive of ad business, commercial pattern is clear.
[ترجمه ترگمان]محتوای اصلی misgive تجارت آگهی را ارایه داد، الگوی تجاری واضح است
[ترجمه گوگل]محتوای اصلی از اشتباه آگهی کسب و کار منصرف شد، الگوی تجاری روشن است

12. The only holdback of realizing ideal of tomorrow is the misgive of today.
[ترجمه ترگمان]تنها holdback از تحقق ایده آل فردا، misgive امروز است
[ترجمه گوگل]تنها مانع تحقق آرمان فردا امروز، ناسازگاری است

13. It has conviction to living in the people of western world, but the people to broad developing country, brought deep misgive however.
[ترجمه ترگمان]این کشور به زندگی در مردم جهان غرب اعتقاد دارد، اما مردم کشورهای در حال توسعه وسیع، با این حال، misgive عمیق باخود به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]این اعتقاد به زندگی در مردم جهان غربی است، اما مردم به کشور گسترده ای در حال توسعه، با هرج و مرج عمیق به ارمغان می آورد

14. Nowadays, 4 nucleuses processor also expects in people and double nucleus all-pervading was set foot on in misgive road.
[ترجمه ترگمان]این روزها، ۴ پردازنده nucleuses نیز انتظار دارد که در افراد و هسته دو گانه همه - pervading پا در جاده misgive قرار داده شوند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر 4 پردازنده هسته ای نیز در انتظار مردم است و تمام هسته های دو هسته ای در جاده ناسازگار قرار دارد

His heart misgave him.

در دلش احساس نگرانی می کرد.


پیشنهاد کاربران

بدگمان کردن


کلمات دیگر: