کلمه جو
صفحه اصلی

phalanx


معنی : بند انگشت، استخوان انگشت یا پنجه
معانی دیگر : همرزمان، هم اندیشان، فوج، دیواره ی نظامی، (یونان باستان - آرایش سربازان در صف های به هم فشرده به طوری که سپرهای آنان یک دیوار زرهی ایجاد کند) فالانکس، (انسان ها) گروه متراکم، دسته ی به هم فشرده، اعضای جامعه یا همزیگان سوسیالیسی، دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه

انگلیسی به فارسی

بند انگشت، دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه


انگلیسی به انگلیسی

• line of battle, infantry line; group; platoon
bone of a finger or toe
a phalanx is a group of soldiers or police who are standing or marching close together in order to fight; a formal word.
a phalanx of people is a large group who are brought together for a particular purpose; a formal word.

مترادف و متضاد

بند انگشت (اسم)
knuckle, phalanx, phalange

استخوان انگشت یا پنجه (اسم)
phalanx, phalange

جملات نمونه

1. the police formed a phalanx in front of the prison door
ماموران پلیس یک صف بهم فشرده در جلو در زندان تشکیل دادند.

2. A solid phalanx of policemen blocked the road.
[ترجمه ترگمان]دسته ای از ماموران پلیس هم راه را مسدود کردند
[ترجمه گوگل]یک فالانسی جامد از پلیس جاده را مسدود کرد

3. Bodyguards formed a solid phalanx around the singer so that photographers couldn't get close.
[ترجمه ترگمان]Bodyguards یک گروه جامد در اطراف این خواننده ایجاد کرد تا عکاس نتواند به آن نزدیک شود
[ترجمه گوگل]محافظان یک فالنکس جامد در اطراف خواننده ایجاد کردند تا عکاسان بتوانند نزدیک شوند

4. The protesters ran into a solid phalanx of riot police.
[ترجمه ترگمان]معترضان به یک گروه جامد از پلیس ضد شورش وارد شدند
[ترجمه گوگل]معترضان به یک فالنکس جامع از پلیس ضد شورش زدند

5. Beyond them a phalanx of armored personnel carriers was lined up three abreast, their heavy guns pointed toward our bank.
[ترجمه ترگمان]در آن سوی آن ها چندین نفر از افراد مسلح و مسلح در کنار آن ها صف کشیده بودند و تفنگ هایشان را به طرف بانک ما نشانه رفته بودند
[ترجمه گوگل]فراتر از آن، فالانکس حامل های زره ​​پوش سه عدد در کنار هم قرار گرفت، اسلحه های سنگین آنها به سمت بانک ما اشاره کرد

6. She wants a phalanx of allies at her back before she climbs those stairs again.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه دوباره از پله ها بالا برود، او دسته allies را می خواهد
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه دوباره از این پله ها صعود کند، می خواهد یک فالانکس از متحدانش را پشت سر او بگذارد

7. He spotted another phalanx of flies stuck to the walls.
[ترجمه ترگمان]دسته دیگری از مگس ها را دید که به دیوارها چسبیده بودند
[ترجمه گوگل]او یک فالانکس دیگر از مگس ها را به دیوارها گرفت

8. Four made a phalanx before the booth, tapping their lead truncheons, their feet splayed like a squad of riot police.
[ترجمه ترگمان]چهار نفر پس از آن که به غرفه نزدیک شدند، چهار نفر از دسته دسته ضربت چماق خود را به چماق می زدند، و پاهایشان را به بغل چسبانده بودند
[ترجمه گوگل]چهار نفر قبل از غرفه، قبل از غرفه، با استفاده از تیرهای سر خود را ساخته، پای آنها را مانند یک گروه از پلیس ضد شورش

9. Stepping off the plane, the President faced a phalanx of cameras and reporters.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با گروهی از دوربین ها و خبرنگاران رو به رو شد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با فشاری از هواپیما با دوربین فشاری و خبرنگاران مواجه شد

10. The phalanx of ladies drew me away from there and up a gully.
[ترجمه ترگمان]دسته خانم ها مرا از آنجا بیرون کشیدند و یک مسیل بیرون کشیدند
[ترجمه گوگل]فالانکس خانم ها مرا از این جا دور کرد و تا یک چرک را نگه داشت

11. But this phalanx of enemies, all with influence in the legislature, did not present an unbroken front.
[ترجمه ترگمان]اما این دسته از دشمنان، که در هیات قانون گذاری نفوذ داشتند، جبهه unbroken را در پیش نداشتند
[ترجمه گوگل]اما این فالانسی دشمنان، همه با نفوذ در مجلس قانونگذاری، جلوی ناگسستنی را ارائه نمی داد

12. The laser would operate using the existing Phalanx radar and command and control system.
[ترجمه ترگمان]لیزر با استفاده از رادار و سیستم کنترل و کنترل موجود کار می کند
[ترجمه گوگل]لیزر با استفاده از رادار و فالانکس موجود و سیستم فرمان و کنترل عمل می کند

13. A phalanx of armed officers made sure reporters did not venture into town.
[ترجمه ترگمان]گروهی از افسران مسلح اطمینان داشتند که خبرنگاران جرات ورود به شهر را ندارند
[ترجمه گوگل]یک فالانکس از افسران مسلح اطمینان داد که خبرنگاران به شهر نرسیده اند

The police formed a phalanx in front of the prison door.

مأموران پلیس یک صف به‌هم‌فشرده در جلو در زندان تشکیل دادند.


پیشنهاد کاربران

انبوه، توده، مجموعه، خیل کثیر


کلمات دیگر: