کلمه جو
صفحه اصلی

hussar


معنی : سرباز سواره نظام سبک اسلحه
معانی دیگر : (در اصل)، سواره نظام مجارستانی یا اهل کروات

انگلیسی به فارسی

سرباز سواره نظام سبک اسلحه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a member of any of various European cavalry regiments.

• member of the hungarian light cavalry; member of a european light cavalry regiment

مترادف و متضاد

سرباز سواره نظام سبک اسلحه (اسم)
hussar

جملات نمونه

1. Hapsburg officers, especially hussars, were wont to please themselves what they wore.
[ترجمه ترگمان]افسرها، مخصوصا هوسار، برای خشنود کردن آنچه به تن داشتند خود را خشنود نمی کردند
[ترجمه گوگل]مأموران هپسبورگ، به ویژه هوسرها، دوست داشتند خودشان را به آنچه می پوشیدند، بدهند

2. Beside him rode an hussar, with a boy in a tattered French uniform and blue cap, perched upon his horse behind him.
[ترجمه ترگمان]در کنار او هوساری حرکت می کرد که با لباس مندرس فرانسوی و کلاه آبی رنگ بر اسب نشسته بود
[ترجمه گوگل]در کنار او هوسر، با یک پسر در یک لباس فرانسوی فرورفته و کلاه آبی، بر روی اسب خود را پشت سر گذاشت

3. Another hussar rushed up to the horse too, but Bondarenko had already hold of the reins .
[ترجمه ترگمان]هوسار دیگری هم به طرف اسب دوید، اما Bondarenko افسار را نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]هوسار دیگر نیز به سوی اسب سوار شد، اما بوندارنکو قبلا در حال نگهداری بود

4. All successively once undergoing military service in the hussar troops is regardless war, and training. . . etc. to entire have abundant experience.
[ترجمه ترگمان]همه افراد به ترتیب در خدمت سربازی در ارتش هوسار، بدون در نظر گرفتن جنگ و آموزش و … به طور کلی تجربه فراوانی دارند
[ترجمه گوگل]همه به طور متوالی زمانی که در خدمت ارتش در سربازان هوسر قرار می گیرند، بدون توجه به جنگ و آموزش هستند و غیره به کل تجارب فراوان است

5. Hussar this, father's regiment that.
[ترجمه ترگمان]Hussar، هنگ پدر!
[ترجمه گوگل]این حصار این فرمان پدر است

6. At the turn of the century, he had been excited by his conception of the Mystic Hussars routine.
[ترجمه ترگمان]در پایان قرن، از تصور او درباره هنگ هوسار به هیجان آمده بود
[ترجمه گوگل]در اواسط قرن، او از مفهوم خود از روایات عرفانی هوسرز هیجان زده بود

7. The Hanoverian general Freytag was taken prisoner by a French hussar, who, perceiving that he had a valuable watch, said, "Give me your watch. "
[ترجمه ترگمان]The کل Hanoverian توسط یک سرباز فرانسوی اسیر شد، که چون دریافت که ساعت ارزشمندی دارد، گفت: \" ساعت خود را به من بدهید \"
[ترجمه گوگل]Freytag سرهنگ هانوفر توسط یک هوسر فرانسوی زندانی شد، که درک می کرد که او دیده بان ارزشمند دارد، گفت: «ساعت را به من بده '

8. The horse he was riding was of the Don breed, bought of a Cossack on the march. A crushed hussar cap was stuck jauntily back on one side of his head.
[ترجمه ترگمان]اسبی که سوار بر اسب بود از نژاد دن کیشوت بود که در حرکت بود کلاه هوساری که خرد شده بود در یک طرف سرش فرورفته بود
[ترجمه گوگل]اسب او سوار بود نژاد دان، خریداری شده از یک قزاق در راهپیمایی یک کلاهک هوسار خرد شده به طرز شگفت انگیزی به پشت سر یکی از طرفین گیر افتاد


کلمات دیگر: