کلمه جو
صفحه اصلی

hulk


معنی : کشتی، کشتی سنگین و کندرو، بدنه کشتی، لاشه کشتی، تنه کشتی، بزرگ بنظر رسیدن، با سنگینی و رخوت حرکت کردن
معانی دیگر : لاشه ی کشتی، بدنه ی کشتی (از کار افتاده)، ناو لاشه، (لاشه ی هر چیز) بدنه، (جمع) بقایا، (هر چیز بزرگ و بد قواره) کت وکلفت، غول پیکر، نره غول، گل و گنده، یغور، لندهور، کندواله، (معمولا با :up)برجسته و بزرگ شدن، ستبر به نظر رسیدن، غولسان شدن، (دراصل) کشتی (به ویژه کشتی بزرگ و کندرو)، (کشتی که به عنوان زندان به کار برده شود) ناو زندان

انگلیسی به فارسی

لاشه کشتی، کشتی، بدنه کشتی، تنه کشتی، کشتی سنگینوکندرو، باسنگینی و رخوت حرکت کردن، بزرگ بنظر رسیدن


هولک، کشتی سنگین و کندرو، کشتی، بدنه کشتی، لاشه کشتی، تنه کشتی، بزرگ بنظر رسیدن، با سنگینی و رخوت حرکت کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a bulky shell of a ship, either old and unseaworthy or abandoned to other uses.

(2) تعریف: a person of large, ungainly stature.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hulks, hulking, hulked
• : تعریف: to appear as a large mass; loom.
مشابه: loom

- The huge freighter hulked out of the fog.
[ترجمه ترگمان] کشتی بارکش بزرگ از مه خارج شد
[ترجمه گوگل] کامیون بزرگ از مه خارج شد

• body of a ship; large ship
you can refer to something or someone that is large and heavy as a hulk.

مترادف و متضاد

کشتی (اسم)
bottom, vessel, ship, ark, wrestle, hulk, collier, prow

کشتی سنگین و کندرو (اسم)
hulk

بدنه کشتی (اسم)
hulk

لاشه کشتی (اسم)
hulk, hull

تنه کشتی (اسم)
hulk, hull

بزرگ بنظر رسیدن (فعل)
hulk

با سنگینی و رخوت حرکت کردن (فعل)
hulk

large piece, lump; remains


Synonyms: blob, body, bulk, chunk, clod, clump, frame, hull, hunk, mass, ruins, shambles, shell, shipwreck, skeleton, wreck


Antonyms: bit


جملات نمونه

1. the disintegrating hulk of the spanish empire
لاشه ی در حال متلاشی شدن امپراتوری اسپانیا

2. her father was a hulk with broad shoulders and big hands
پدرش نره غولی بود با شانه های پهن و دستان بزرگ.

3. the boy lived in the hulk of a passenger ship
پسر در لاشه ی یک کشتی مسافری زندگی می کرد.

4. Here and there the rusted hulk of an abandoned car dots the landscape.
[ترجمه ترگمان]اینجا و آنجا تنه زنگ زده یک اتومبیل متروک دیده می شد
[ترجمه گوگل]در اینجا و آنجا، مجموعۀ زنگ زده از نقاط ماشین رها شده، چشم انداز است

5. I followed his big hulk into the house.
[ترجمه ترگمان]به دنبال کشتی بزرگ او به داخل خانه رفتم
[ترجمه گوگل]من به کلاهبرداری بزرگ خودم به خانه رسیدم

6. Henry's a real hulk of a man.
[ترجمه ترگمان]هنری یک تنه یک مرد واقعی است
[ترجمه گوگل]هنری یک مرد واقعی است

7. The Incredible Hulk is a character in a comic who turns from a scientist into a two-metre tall monster.
[ترجمه ترگمان]The Incredible یک شخصیت کمدی است که از یک دانشمند به یک غول دو متر قد تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]هالک باور نکردنی شخصیتی در کمیک است که از یک دانشمند به یک هیولای قد بلند دو متر تبدیل می شود

8. The space station was an empty hulk.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه فضایی یک کشتی خالی بود
[ترجمه گوگل]ایستگاه فضایی خالی بود

9. It was a broken hulk, millennia of dust particles covering the displays and floors.
[ترجمه ترگمان]یک کشتی شکسته بود، هزاران سال گرد و غبار، صفحات و طبقات را پوشانده بود
[ترجمه گوگل]هزاره شکسته، هزاران ذره گرد و خاکی است که روی صفحه نمایش و کف پوش قرار دارند

10. It usually was a rusting hulk on your hip, a poor weapon in the tropics because it rusted quite easily.
[ترجمه ترگمان]معمولا یک تنه پوسیده در کمر شما بود، یک سلاح فقیر در مناطق حاره چون به آسانی زنگ می زد
[ترجمه گوگل]این معمولا یک گرد و غبار زنگ زده بر روی لگن شما، یک سلاح ضعیف در مناطق استوایی بود، زیرا کاملا راحت زنگ زده بود

11. He also moonlights as a Hulk Hogan impersonator.
[ترجمه ترگمان]او همچنین moonlights هوگان impersonator است
[ترجمه گوگل]او همچنین به عنوان شخصیت هوگن هولن مینشیند

12. You could write a story about each hulk in their great yard.
[ترجمه ترگمان]شما می توانستید داستانی درباره هر کشتی در حیاط بزرگ آن ها بنویسید
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک داستان در مورد هر hulk در حیاط بزرگ خود را بنویسید

13. I could make out the gutted hulk of the tanker.
[ترجمه ترگمان] من می تونم اون تنه روده تانکر رو درست کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم تعداد زیادی از تانکر را از بین ببرم

14. They all thought he was a hulk, without a shot left in the locker!
[ترجمه ترگمان]همه فکر می کردند که او یک کشتی است و یک تیر هم در کمد نمانده است!
[ترجمه گوگل]همه آنها فکر می کردند که یک کلاه بود، بدون یک ضربه در قفسه سمت چپ!

15. Fantastic Four, Spider-man, X-Men, Hulk, Ghost Rider, The Punisher, Daredevil, Blade, . . . what do all these Hollywood blockbusters have in common?
[ترجمه ترگمان]چهار مرد عنکبوتی، مرد عنکبوتی، هالک، هالک، Ghost، The، بی باک، Blade، همه این فیلم های هالیوود چه اشتراکی داشتند؟
[ترجمه گوگل]فوق العاده چهار، مرد عنکبوتی، مرد ایکس، هالک، Ghost Rider، The Punisher، Daredevil، Blade آنچه که همه این فیلمسازان هالیوودی دارند مشترک است؟

We saw rusted hulks on the beach.

ناولاشه‌های زنگ‌زده را در کرانه دیدیم.


The boy lived in the hulk of a passenger ship.

پسر در لاشه‌ی یک کشتی مسافری زندگی می کرد.


the charred hulks of enemy tanks near the bridge

لاشه‌ی سوخته‌ی تانک‌های دشمن در کنار پل


the disintegrating hulk of the Spanish empire

لاشه‌ی در حال متلاشی شدن امپراتوری اسپانیا


Her father was a hulk with broad shoulders and big hands.

پدرش نره غولی بود با شانه‌های پهن و دستان بزرگ.


He suddenly hulked up from his chair.

ازروی‌غفلت همچون غول از صندلی خود برخاست.


پیشنهاد کاربران

hulk ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: کشتی اسقاطی
تعریف: شناوری که از رده خارج شده است؛ در گذشته، گاه از این گونه شناورها به عنوان انبار در کنار اسکله یا لنگرگاه استفاده می کرده اند


کلمات دیگر: