کلمه جو
صفحه اصلی

inoffensive


معنی : بی ضرر، بی ازار، بدون زنندگی
معانی دیگر : بی آزار، آرام، ملایم

انگلیسی به فارسی

بی ازار، بی ضرر، بدون زنندگی


بی رحمانه، بی ضرر، بی ازار، بدون زنندگی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inoffensively (adv.), inoffensiveness (n.)
• : تعریف: having no annoying, offending, or harmful qualities; innocuous.
متضاد: offensive, vulgar
مشابه: innocent, innocuous

- He thought it was an inoffensive remark, and yet she seemed quite insulted by it.
[ترجمه ترگمان] او فکر می کرد که این حرف بی inoffensive است و با این حال به نظر می رسید که از این موضوع کام لا مورد توهین قرار گرفته است
[ترجمه گوگل] او فکر کرد که این یک سخن بی رحمانه بود، اما به نظر می رسید که کاملا به آن محکوم شده است

• not offensive; harmless; not objectionable
inoffensive means harmless or not unpleasant.

مترادف و متضاد

Antonyms: damaging, harmful, malicious, offensive, provocative


بی ضرر (صفت)
innocent, harmless, innocuous, inoffensive

بی ازار (صفت)
inoffensive

بدون زنندگی (صفت)
inoffensive

not obnoxious; harmless


Synonyms: calm, clean, friendly, humble, innocent, innocuous, innoxious, mild, neutral, nonprovocative, peaceable, pleasant, quiet, retiring, safe, unobjectionable, unobtrusive, unoffending


جملات نمونه

1. his words were inoffensive
اظهارت او ناخوشایند نبود.

2. He is a mild, inoffensive man.
[ترجمه ترگمان]او یک مرد ملایم و بی آزار است
[ترجمه گوگل]او مرد خفیف و بی رحمانه است

3. He seemed like a quiet, inoffensive sort of a guy.
[ترجمه ترگمان]او مثل یک مرد آرام و بی آزار به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید مانند یک آرام و بی نظیر از یک مرد

4. The censors eviscerated the book to make it inoffensive to the President.
[ترجمه ترگمان]سانسور کتاب را بر آن داشت که به رئیس جمهور inoffensive کند
[ترجمه گوگل]سانسورها این کتاب را از بین بردند تا آن را به رئیس جمهور بیفزایند

5. He is a quiet inoffensive person.
[ترجمه ترگمان]او یک آدم بی آزار و بی آزار است
[ترجمه گوگل]او یک فرد آرام بی رحم است

6. He's a mild inoffensive man.
[ترجمه ترگمان]او یک مرد بی آزار و بی آزار است
[ترجمه گوگل]او یک مرد بی رحمانه است

7. His first campaign ads were bland and inoffensive.
[ترجمه ترگمان]نخستین تبلیغات انتخاباتی او بی آزار و بی آزار بود
[ترجمه گوگل]اولین تبلیغات کمپین او مهربان و بی رحمانه بود

8. He has an inoffensive manner.
[ترجمه ترگمان]رفتارش طبیعی است
[ترجمه گوگل]او شیوه ای بی نظیر دارد

9. By nature inoffensive, friendly, and obliging, his presentation at St. James's had made him courteous.
[ترجمه ترگمان]ذاتا ملایم و دوستانه و مودب و مودب و مودب بود که سنت جیمز او را مودب و مودب کرده بود
[ترجمه گوگل]با طبیعت بی رحم، دوستانه و موجه، ارائه او در سنت جیمز او را متعهد ساخته بود

10. It sounds inoffensive but it's actually rhyming slang for something rude.
[ترجمه ترگمان]به نظر ساده می آید، اما از اصطلاحات عامیانه برای یک کار خشن استفاده می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بی اهمیت است اما در واقع لعنتی قافیه برای چیزی بی ادب است

11. It's a very nice song. Catchy, and inoffensive.
[ترجمه ترگمان]آهنگ خیلی خوبیه جذابه و بی آزار
[ترجمه گوگل]این آهنگ بسیار زیبا است درخشان و بی رحمانه

12. "He's a mild inoffensive man isn't he? — Oh you've gotta be kidding. "
[ترجمه ترگمان]او یک مرد بی آزار است، این طور نیست؟ حتما شوخیت گرفته
[ترجمه گوگل]'او یک مرد بی رحم خفیف او نیست؟ - آه تو شوخی میکنی '

13. Her exultation being quite undisguised was singularly inoffensive.
[ترجمه ترگمان]exultation که کاملا آشکار بود کام لا علنی بود
[ترجمه گوگل]تقدیرش کاملا غیرقابل انکار بود، به طور انحصاری بی اهمیت بود

14. The censors eviscerated the book to inoffensive to the President.
[ترجمه ترگمان]The کتاب را به رئیس جمهور inoffensive
[ترجمه گوگل]سانسورها این کتاب را بی رحمانه به رئیس جمهور تحمیل کردند

15. All are inoffensive as opposed to products of methane, carbon dioxide formed under strictly anaerobic conditions.
[ترجمه ترگمان]همه as نسبت به محصولات متان، دی اکسید کربن تحت شرایط سخت بی هوازی تشکیل شده اند
[ترجمه گوگل]همه به عنوان مخالف محصولات متان، دی اکسید کربن تحت شرایط کاملا بی هوازی مخالف هستند

His words were inoffensive.

اظهارت او ناخوشایند نبود.



کلمات دیگر: