1. to foist a clause into a contract
با زرنگی ماده ای را به قرارداد افزودن
2. to foist inferior merchandise on a customer
کالای بنجل به مشتری انداختن
3. he is always trying to foist his ideas on others
او همیشه می کوشد عقاید خود را به دیگران بقبولاند.
4. He doesn't try to foist his beliefs on everyone.
[ترجمه ترگمان]سعی نمی کند اعتقادات خود را در مورد همه پنهان کند
[ترجمه گوگل]او سعی نمی کند باورهایش را بر هر کس متمرکز کند
5. I try not to foist my values on the children but it's hard.
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم ارزش های خود را به بچه ها تحمیل نکنم، اما سخت است
[ترجمه گوگل]من سعی میکنم مقادیرم را روی فرزندان قرار ندهم، اما سخت است
6. He's religious but he doesn't try to foist his beliefs on everyone.
[ترجمه ترگمان]او مذهبی است، اما سعی نمی کند اعتقادات خود را در مورد همه پنهان کند
[ترجمه گوگل]او مذهبی است اما سعی نمی کند باورهایش را بر هر کس متمرکز کند
7. The association is now trying to foist a high bill for £000 on to the couple.
[ترجمه ترگمان]این انجمن در حال حاضر می کوشد تا مبلغ ۲۰۰۰۰ یورو را به این زوج برساند
[ترجمه گوگل]این انجمن اکنون تلاش می کند که لایحه ای بابت 000 پوند را به زوج بدهد
8. We are not trying to foist them upon you.
[ترجمه ترگمان]ما سعی نمی کنیم که آن ها را به شما تحمیل کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم آنها را بر شما متمرکز کنیم
9. You can't foist your ideas on me.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی ایده های خودت رو به من تحمیل کنی
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید ایدههای خود را بر روی من قرار دهید
10. Translators should not foist their own opinions into the original book.
[ترجمه ترگمان]Translators نباید نظرات خودشان را در کتاب اصلی بیان کنند
[ترجمه گوگل]مترجمان نباید نظرات خود را در کتاب اصلی قرار دهند
11. The left have tried to foist on her the image of a limited suburban reactionary.
[ترجمه ترگمان]افراد سمت چپ سعی کرده اند بر روی او تصویر یک شهر کوچک و ارتجاعی در حومه شهر را به تصویر بکشند
[ترجمه گوگل]چپ سعی کرده است تا تصویری از یک ارتجاعی حومه ای محدود ایجاد کند
12. He tried to foist some inferior goods ( off ) on me.
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد که یه سری کالای رده پایین رو به من بده
[ترجمه گوگل]او سعی کرد که برخی از محصولات کوچک را بر روی من قرار دهد
13. Foist oneself on sb.
[ترجمه ترگمان]oneself در sb
[ترجمه گوگل]خود را بر روی اسب سوار کنید
14. The scientific endeavour itself is founded on values which natural selection would have seemed unlikely to foist on a bunch of violent, gregarious upright apes.
[ترجمه ترگمان]خود تلاش علمی بر روی ارزش هایی که انتخاب طبیعی بعید به نظر می رسد که در دسته ای از میمون های upright و خشن وجود داشته باشد، بنیان گذاشته می شود
[ترجمه گوگل]خود تلاش علمی بر اساس ارزش هایی است که انتخاب طبیعی به نظر می رسد بعید به نظر می رسد در تعدادی از خروس ها، اجباری راست قهوه ای
15. Its numerical evaluation is determined by a small subsection of that society Which has managed to foist itself on the rest of us as an arbiter of such matters.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی عددی آن توسط یک زیر بخش کوچک از آن جامعه تعیین می شود که مدیریت خود را به عنوان داور چنین موضوعاتی مدیریت می کند
[ترجمه گوگل]ارزیابی عددی آن توسط بخش کوچکی از آن جامعه تعریف شده است که موفق شده است خود را در بقیه ما به عنوان یک ارباب چنین موضوعاتی سوق دهد