کلمه جو
صفحه اصلی

philistine


معنی : ادم هرزه، ادم بی فرهنگ و بی ذوق و مادی
معانی دیگر : (عهد باستان) فیلیسطینی (با: فلسطینی palestinian فرق دارد)، فیلیسطینی، وابسته به سرزمین philistia (که بخشی از فلسطین باستان بود)، (p کوچک) بی معرفت، بی فرهنگ، نا فرهیخته، هنر ستیز، philistia ادم هرزه

انگلیسی به فارسی

( philistia ) آدم هرزه، آدم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی


فیلسوفان، ادم هرزه، ادم بی فرهنگ و بی ذوق و مادی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a member of a non-Semitic people of Philistia who repeatedly warred with the ancient Hebrews.
مترادف: barbarian, boor
مشابه: Babbitt, middlebrow

(2) تعریف: (sometimes l.c.) one who is ignorant of, smugly indifferent to, or hostile to aesthetic and cultural values.
متضاد: aesthete
مشابه: barbarian, boor

- That philistine would never dream of accompanying me to the ballet or the opera.
[ترجمه ترگمان] او هیچ وقت خوابش نمی برد که من را به باله یا اپرا همراهی کند
[ترجمه گوگل] این فریبنده هرگز به همراه من باله یا اپرا نخواهد ماند
صفت ( adjective )
(1) تعریف: (sometimes l.c.) indifferent to, ignorant of, or hostile to cultural and aesthetic values.
مترادف: bourgeois
مشابه: barbarian, middlebrow, pedestrian, uncultured, unrefined, unsophisticated

(2) تعریف: of or pertaining to the ancient Philistines.
مشابه: bourgeois

• member of the non-semitic people who inhabited southwestern palestine during biblical times
uncivilized, uncultured; crude, rough, obscene, vulgar
if you say that someone is a philistine, you mean that they do not like or care about art, music, or literature; used showing disapproval. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. he raged at a philistine public.

مترادف و متضاد

ادم هرزه (اسم)
ribald, debauchee, lecher, philistine, roue

ادم بی فرهنگ و بی ذوق و مادی (اسم)
philistine

جملات نمونه

1. When it comes to art, the man's a philistine.
[ترجمه سیامک] در رابطه با هنر او مرد بی ذوقی است.
[ترجمه ترگمان]وقتی به هنر میان، مرد بی فرهنگ است
[ترجمه گوگل]هنگامی که به هنر می آید، انسان یک شهروند است

2. The philistine attitude of the public resulted in the work being abandoned.
[ترجمه ترگمان]نگرش philistine مردم منجر به رها شدن کار شده بود
[ترجمه گوگل]نگرش عامدانه مردم موجب رها شدن کار شد

3. When will there be an end to the philistine approach of the Government who apply a cornershop philosophy to the arts?
[ترجمه ترگمان]چه زمانی برای رویکرد philistine دولت که یک فلسفه cornershop را به هنر اعمال می کند، پایان خواهد یافت؟
[ترجمه گوگل]زمانی که پایان یافتن رویکرد حکومت داری دولت است که فلسفه گوشه و کنار را به هنر اعمال می کند؟

4. Certainly she was no philistine, but a graphic artist herself.
[ترجمه ترگمان]مسلما او philistine نبود، بلکه یک هنرمند برجسته بود
[ترجمه گوگل]مطمئنا او هیچ عاقلی نبود، اما خودش هنرمند گرافیک بود

5. She says she's a bit of a philistine and doesn't know much about rowing, but hopes to find out.
[ترجمه ترگمان]می گوید یک bit و چیز زیادی درباره پارو زدن نمی داند، اما امیدوار است که چیزی پیدا کند
[ترجمه گوگل]او می گوید او کمی عصبانی است و خیلی چیزها راجع به قایقرانی نمی داند، اما امیدوار است دریابید

6. I wouldn't expect a philistine like you to understand my paintings.
[ترجمه ترگمان]من انتظار نداشتم که a مثل تو نقاشی های منو درک کنی
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم یک متفکر مانند تو را درک کنم که نقاشی هایم را درک کنم

7. Contemporary stereotypes of the bourgeois a grasping philistine ought to therefore be nuanced.
[ترجمه ترگمان]از این رو، کلیشه های فرهنگی بورژوازی - grasping باید nuanced باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین، کلیشه های معاصر بورژوازی باید فریبکارانه باشند

8. I believe he seriously thinks me an awful Philistine.
[ترجمه ترگمان]من تصور می کنم که او واقعا مرا ریاکار می داند
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم او به طور جدی من فکر می کنم یک فیلسوفان افتضاح است

9. The Philistine came forward morning and evening for forty days and took his stand.
[ترجمه ترگمان]The روز و شب به انتظار چهل روز به راه افتاد و جایگاه خود را در دست گرفت
[ترجمه گوگل]فیلسوفان صبح و عصر برای چهل روز پیش آمدند و ایستاده بودند

10. David lived in Philistine territory a year and four months.
[ترجمه ترگمان]دیوید در حدود یک سال و چهار ماه در سرزمین Philistine زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]دیوید یک سال و چهار ماه در قلمرو فلسطین زندگی کرد

11. There was a Philistine named Goliath.
[ترجمه ترگمان]یه Philistine به اسم جا لوت بود
[ترجمه گوگل]یک فیلسوفان به نام گلایات وجود داشت

12. The philistine attitude of the public results in the work being abandoned.
[ترجمه ترگمان]نگرش philistine نسبت به نتایج عمومی در کار رها شده است
[ترجمه گوگل]نگرش عامدانه از نتایج عمومی به کار رها شده است

13. And the Philistine cursed David by his gods.
[ترجمه ترگمان] و the که خدایان اون رو نفرین کرده بودن
[ترجمه گوگل]و فیلسوفان با خدایان خود دیوید را لعنت کرد

14. Philistine army should have surrendered and not run away.
[ترجمه ترگمان]ارتش Philistine تسلیم می شد و فرار نمی کرد
[ترجمه گوگل]ارتش فلسطینی باید تسلیم شود و فرار نکند

پیشنهاد کاربران

تنگ نظر، تنگ نظرانه

کوته فکر، خرده بورژوا


کلمات دیگر: