کلمه جو
صفحه اصلی

insignia


معنی : نشان، علامت، نشان افتخار، نشان رسمی، مدال رسمی
معانی دیگر : (ارتش) جغه، جیغه، آرم نظامی، فر، نشان رسته یا گروه، (جمع) نشان ها، مدال ها، علامات، علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی

انگلیسی به فارسی

( insigne ) نشان، نشان افتخار، نشان رسمی، علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی، مدال رسمی


علامت گذاری، نشان، علامت، نشان افتخار، نشان رسمی، مدال رسمی، علائم و نشانای مشخص کننده رچیزی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: insignia, insignias
مشتقات: insigne (n.)
(1) تعریف: a badge, button, emblem, or the like that indicates membership in a certain group.
مشابه: emblem, ensign

- the insignia of the fire brigade
[ترجمه ترگمان] علائم و نشانه های تیپ آتش
[ترجمه گوگل] علامت اختصاری تیپ آتش نشانی

(2) تعریف: anything that serves to identify or distinguish.

- an insignia of guilt
[ترجمه ترگمان] یه نشان از گناه
[ترجمه گوگل] یک علامت گناه

• badge, emblem; mark indicating office or rank; mark of honor
an insignia is a badge or sign which shows that a person or object belongs to a particular organization.

مترادف و متضاد

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

علامت (اسم)
significant, tally, indication, label, token, sign, index, mark, insignia, signal, emblem, symptom, omen, tag, tick, docket, intimation, milestone, ostent, portent

نشان افتخار (اسم)
insignia, ensign

نشان رسمی (اسم)
insignia, ensign

مدال رسمی (اسم)
insignia

emblem


Synonyms: badge, coat of arms, crest, decoration, earmark, ensign, mark, paraphernalia, regalia, symbol


جملات نمونه

1. insignia of the iranian army
آرم های ارتش ایران

2. The insignia was visible on the wingtip.
[ترجمه ترگمان]این نشانه بر روی wingtip دیده می شد
[ترجمه گوگل]این علامت در بالتیپ قابل مشاهده بود

3. His uniform bore the insignia of a captain.
[ترجمه ترگمان]اونیفورم او نشان یک ناخدا را داشت
[ترجمه گوگل]یکنواختی او علامتی از یک کاپیتان داشت

4. There are five insignia on various parts of the plane.
[ترجمه ترگمان]۵ نشانه در قسمت های مختلف هواپیما وجود دارد
[ترجمه گوگل]پنج علامت در قسمت های مختلف هواپیما وجود دارد

5. Each of these groups has its own insignia, its own susceptibilities, its own ways of resisting change.
[ترجمه ترگمان]هر یک از این گروه ها نشانه های خود، susceptibilities و روش خود را برای مقاومت در برابر تغییر دارند
[ترجمه گوگل]هر یک از این گروه ها دارای نشانه های خاص خود، حساسیت های خود، راه های خود برای مقاومت در برابر تغییر است

6. Showing the insignia of Neutral deities cuts no ice with Thadeus - such gods are little better than the Proscribed Ones.
[ترجمه ترگمان]نشان دادن نشانه های خدایان خنثی با Thadeus هیچ یخی ندارد - چنین خدایان کمی بهتر از the Proscribed هستند
[ترجمه گوگل]نمایش علامت های خدایان خنثی بدون یخ با تادوس برطرف می شود - چنین خدایان اندکی بهتر از افراد ممنوع است

7. A goldsmith has his mark, leaves his insignia on a plate.
[ترجمه ترگمان]یک نقره اثر خود را دارد، و نشانه های خود را بر روی یک بشقاب می گذارد
[ترجمه گوگل]یک طلسم دار علامت خود را دارد، نشانهای خود را بر روی یک صفحه قرار می دهد

8. I knew the medic insignia on his uniform and I knew, I knew, what I would see next.
[ترجمه ترگمان]علامت پزشک را روی اونیفورم خود می دانستم و می دانستم که بعد از این چه چیزی خواهم دید
[ترجمه گوگل]من علامت پزشکی را بر روی لباس خودم میدانستم و می دانستم، می دانستم، آنچه را که می بینم بعد می بینم

9. Someone had spray-painted gang insignia on his car.
[ترجمه ترگمان]یک نفر روی ماشینش با نشانه های اسپری رنگ پاشیده شده بود
[ترجمه گوگل]کسی در خودروی خود علامت باند نقاشی شده اسپری داشت

10. The guard, who bore no insignia identifying the Institute, escorted Manescu to a large cell-like room with no window.
[ترجمه ترگمان]نگهبان که هیچ نشانه ای از شناسایی این موسسه نداشت، Manescu را تا یک اتاق بزرگ مانند که هیچ پنجره ای نداشت، همراهی کرد
[ترجمه گوگل]نگهبان که هیچ نشانه ای برای شناسایی موسسه نداشت، منسکو را به یک اتاق سلول مانند بدون پنجره متصل کرد

11. The sheer volume of insignia required for public services means that insignia can be given only the appearance of precious metals.
[ترجمه ترگمان]حجم خالص نشانه های مورد نیاز برای خدمات عمومی به این معنا است که نشان می دهد تنها می تواند به ظاهر فلزات گران بها داده شود
[ترجمه گوگل]حجم عظیمی از علامت های مورد نیاز برای خدمات عمومی به این معنی است که تنها علامت گذاری فلزات گرانبها می تواند علامت گذاری شود

12. Why is the lovely silver Royal Victorian Order insignia decorated with a rose, thistle, shamrock - and a sunflower?
[ترجمه ترگمان]چرا نشان سلطنتی هنرهای زیبا سلطنتی سلطنتی با یک گل رز، کنگر وحشی، شبدر و یک گل آفتابگردان تزیین شده است؟
[ترجمه گوگل]چرا زیورآلات نقره ای سلطنتی ویکتوریا با تزئین گل رز، خار، شامپر و گل آفتابگردان تزئین شده است؟

13. Before modern institutions for extending credit were available, insignia and jewels were well adapted to serve as sureties for loans.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه نهاده ای مدرن برای گسترش اعتبار در دسترس باشند، علائم و جواهرات به خوبی تطبیق داده شدند تا به عنوان sureties برای وام بکار گرفته شوند
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه نهادهای مدرن برای گسترش اعتبار در دسترس باشند، علامت ها و جواهرات به خوبی به عنوان وثیقه وام به کار می رفتند

14. Insignia has something like 100 engineers working on its line.
[ترجمه ترگمان]Insignia چیزی شبیه به ۱۰۰ مهندس دارد که روی خط خود کار می کنند
[ترجمه گوگل]Insignia چیزی شبیه 100 مهندس کار بر روی خط خود دارد

insignia of the Iranian army

آرم‌های ارتش ایران



کلمات دیگر: