کلمه جو
صفحه اصلی

husbandman


معنی : کشاورز، مرد کشاورز، سرپرست خانه
معانی دیگر : (قدیمی) کشاورز، دهگان، برزگر، کدیور، مرد زن دار

انگلیسی به فارسی

کشاورز، سرپرست خانه، مرد زن دار


کشاورز، مرد کشاورز، سرپرست خانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: husbandmen
• : تعریف: a farmer.

• farmer, one who works the soil

مترادف و متضاد

کشاورز (اسم)
agriculturalist, farmer, peasant, tiller, planter, agronomist, agriculturist, yeoman, husband, husbandman

مرد کشاورز (اسم)
husbandman

سرپرست خانه (اسم)
husbandman

جملات نمونه

1. Smiths, wheelwrights, butchers, tanners, graziers and husbandmen had direct links with the rural hinterland.
[ترجمه ترگمان]خانواده اسمیت، wheelwrights، قصابان، دباغان، graziers، و husbandmen ارتباط مستقیمی با نواحی روستایی داشتند
[ترجمه گوگل]اسمیت، رانندگان خودرو، قصاب، آفتابگردان، چغندرها و دهقانان ارتباط مستقیم با ​​حومه روستایی داشتند

2. It was not money that lured the adolescent husbandman to the cities, but the gay life.
[ترجمه ترگمان]این پول نبود که the را به شهرها کشاند، بلکه زندگی همجنس گرا را به دام انداخت
[ترجمه گوگل]این پول نیست که کشاورز نوجوان را به شهرها تحمیل کند، اما زندگی همجنسگرا

3. The everage American was an educated husbandman.
[ترجمه ترگمان]everage آمریکایی یک husbandman تحصیل کرده بود
[ترجمه گوگل]آمریکایی آمریکایی یک کشاورز تحصیل کرده بود

4. Once the hero of Jefferson, the virtuous husbandman, he was the rube, the hick, the hayseed.
[ترجمه ترگمان]وقتی قهرمان جفرسون، مرد پرهیزکاری بود، اهل hick بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که قهرمان جفرسون، کشاورز فضیلت بود، او خزه، هیک، هیزید بود

5. The husbandman that laboureth must be first partaker of the fruits.
[ترجمه ترگمان]The که laboureth باید اولین partaker از میوه ها باشد
[ترجمه گوگل]مزرعه دار که آزمایش می کند باید اول از میوه ها شرکت کند

6. In the order of thins, the husbandman cannot expect a crop without sowing the seed.
[ترجمه ترگمان]به ترتیب of، the نمی تواند بدون کاشت بذر، انتظار یک محصول را داشته باشد
[ترجمه گوگل]به ترتیب نابودی، کشاورز نمی تواند محصولی را بدون کاشت بذر انتظار داشته باشد

7. The margins for error on a smallholding are extremely narrow; only a skilled and diligent husbandman can hope to succeed.
[ترجمه ترگمان]حاشیه های خطای در یک smallholding بسیار محدود است؛ تنها یک متخصص ماهر و ماهر می تواند موفق به موفقیت شود
[ترجمه گوگل]حاشیه خطا در یک مالکیت کوچک بسیار محدود است؛ تنها یک کشاورز ماهر و سخت گیر می تواند امیدوار باشد که موفق شود

8. I am the true vine, and my Father is the husbandman.
[ترجمه ترگمان]من درخت مو واقعی هستم و پدر من سرپرست خانه است
[ترجمه گوگل]من شراب واقعی هستم، و پدرم خرمن دار است

9. Jn. 15:1 I am the true vine, and My Father is the husbandman.
[ترجمه ترگمان]Jn ۱۵: ۱ من تاک درست هستم، و پدرم the است
[ترجمه گوگل]جون 15: 1 من شراب واقعی هستم، و پدر من کشاورز است

10. As I did when they asked me to make a sword, a sword that could make a hero out of a husbandman, a warrior of an aleswiller, a savior from a swineherd.
[ترجمه ترگمان]همان طور که من این کار را کردم، یک شمشیر، شمشیری که می توانست یک قهرمان را از یک خانه بیرون بکشد، یک جنگجو، یک ناجی، یک ناجی، یک ناجی، یک ناجی
[ترجمه گوگل]همانطور که زمانی که از من خواسته شد شمشیر را بسازم، یک شمشیری بود که می توانست یک قهرمان را از یک کشاورز، یک جنگجو از یک جنگجو، یک نجات دهنده از یک سوسک خوار

11. Gas looming through the fog in divers places in the streets, much as the sun may, from the spongy fields, be seen to loom by husbandman and ploughboy.
[ترجمه ترگمان]گاز از میان مه در مناطق مختلف در خیابان ها پدیدار می شود، بیشتر به اندازه خورشید که ممکن است از دشت های اسفنجی شکل بگیرد و توسط husbandman و ploughboy نمایان شود
[ترجمه گوگل]گاز از طریق مه در مکان های غواصی در خیابان ها، به طوری که ممکن است از خورشید، از حوزه های اسفنجی، توسط کشاورز و کشاورز دیده شود


کلمات دیگر: