کلمه جو
صفحه اصلی

foetal


معنی : جنینی، رویانی
معانی دیگر : fetal : تش

انگلیسی به فارسی

( foetus ، fetal =) (کالبدشناسی) جنینی، رویانی


جنین، جنینی، رویانی، وابسته به جنین


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: variant of fetal.

• of or pertaining to a fetus
foetal is used to describe something relating to or like a foetus.

مترادف و متضاد

جنینی (صفت)
embryonic, fetal, germinal, foetal

رویانی (صفت)
embryonic, fetal, foetal

جملات نمونه

1. She's a world authority on foetal development.
[ترجمه ترگمان]او دارای قدرت جهانی در توسعه foetal است
[ترجمه گوگل]او مسئولیت جهانی در توسعه جنین است

2. Some foetal malformations cannot be diagnosed until late in pregnancy.
[ترجمه ترگمان]برخی از ناهنجاری های مادرزادی تا اواخر دوران بارداری را نمی توان تشخیص داد
[ترجمه گوگل]برخی از ناهنجاریهای جنینی تا اواخر بارداری تشخیص داده نمی شود

3. Some foetal abnormalities can now be detected antenatally.
[ترجمه ترگمان]برخی از اختلالات کروموزومی در حال حاضر ممکن است antenatally تشخیص داده شوند
[ترجمه گوگل]برخی از اختلالات جنینی در حال حاضر می توانند تشخیص داده شوند

4. The phenomenon occurs during early foetal development.
[ترجمه ترگمان]این پدیده در طول توسعه اولیه foetal رخ می دهد
[ترجمه گوگل]این پدیده در دوران رشد جنین رخ می دهد

5. She lay curled up in a foetal position .
[ترجمه ترگمان]او در حالت جنینی خود را جمع و جور کرده بود
[ترجمه گوگل]او در یک موقعیت جنین قرار داشت

6. Emily was curled up in a foetal position, naked, on the floor, sobbing.
[ترجمه ترگمان]امیلی در حالت جنینی خود را جمع کرده بود و لخت روی زمین نشسته بود و هق هق گریه می کرد
[ترجمه گوگل]امیلی در یک موقعیت جنین، برهنه، بر روی زمین پیچید، گریه کرد

7. The new developments include very early sampling of foetal tissue to detect defective genes.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت های جدید شامل نمونه برداری بسیار زود از بافت foetal برای تشخیص ژن های ناقص می باشد
[ترجمه گوگل]تحولات جدید شامل نمونه برداری بسیار زود از بافت جنین برای شناسایی ژن های معیوب است

8. Physicians were obliged to inform abortion patients about foetal development and the alternatives to terminating the pregnancy.
[ترجمه ترگمان]پزشکان مجبور بودند به بیماران سقط جنین در مورد توسعه foetal و جایگزین هایی برای پایان دادن به حاملگی اطلاع دهند
[ترجمه گوگل]پزشکان موظف شدند بیماران سقط جنین را در مورد جنین و گزینه هایی برای پایان دادن به بارداری اطلاع دهند

9. Some drugs are known to cause foetal damage and should not be taken during pregnancy.
[ترجمه ترگمان]برخی داروها به علت آسیب foetal مشهور هستند و نباید در طول دوران بارداری مصرف شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از داروها باعث آسیب به جنین می شوند و نباید در دوران بارداری مصرف شوند

10. The soap can cause foetal damage, anaemia and kidney failure if too much is absorbed through the skin.
[ترجمه ترگمان]صابون می تواند منجر به آسیب foetal، کم خونی و نارسایی کلیه شود اگر بیش از حد از پوست جذب شود
[ترجمه گوگل]اگر بیش از حد از طریق پوست جذب شود صابون می تواند باعث آسیب جنین، کم خونی و نارسایی کلیه شود

11. He struggled painfully around into a new foetal position and started work on the back of the back seat.
[ترجمه ترگمان]او به طرز دردناکی به سمت جایگاه foetal رفت و شروع به کار در پشت صندلی عقب کرد
[ترجمه گوگل]او دردناکا به یک موقعیت جنین جدید رسید و در پشت صندلی عقب کار میکرد

12. Doctors have long suspected an association between foetal abnormality and alcohol consumption during pregnancy.
[ترجمه ترگمان]پزشکان مدت ها است که به ارتباط بین ناهنجاری foetal و مصرف الکل در دوران بارداری شک دارند
[ترجمه گوگل]پزشکان به مدت طولانی مشکوک به ارتباط بین اختلالات جنین و مصرف الکل در دوران بارداری هستند

13. His legs were curled beneath him in a foetal position.
[ترجمه ترگمان]پاهایش در حالت جنینی خم شده بود
[ترجمه گوگل]پاها او در یک موقعیت جنین در زیر آن قرار گرفتند

14. It consists of foetal tissues and mother's tissues with the tissues interdigitated.
[ترجمه ترگمان]آن شامل بافت ها و بافت های مادر با بافت های interdigitated است
[ترجمه گوگل]این شامل بافت های جنین و بافت های مادر با بافت های بین دو جنس است


کلمات دیگر: