1. We have already succeeded in working out ground rules with the Department of Defense.
[ترجمه ترگمان]ما قبلا موفق شده ایم که قوانین پایه ای را با وزارت دفاع کار کنیم
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر موفق به طراحی قوانین زمین با وزارت دفاع شده ایم
2. You and your flatmates should establish some ground rules.
[ترجمه ترگمان]تو و flatmates باید یک سری قوانین زمینی برقرار کنید
[ترجمه گوگل]شما و همسرانتان باید برخی از قوانین زمین را ایجاد کنید
3. In all relationships a few ground rules have to be established.
[ترجمه ترگمان]در هر رابطه ای، چند قانون زمین باید ایجاد شود
[ترجمه گوگل]در تمام روابط، چندین قانون اساسی باید ایجاد شود
4. The new code of conduct lays down the ground rules for management-union relations.
[ترجمه ترگمان]قانون جدید رفتار، قوانین پایه ای مربوط به روابط اتحادیه و اتحادیه را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]این قانون جدید، قوانین زمینی را برای روابط مدیریت اتحادیه تنظیم می کند
5. Let's establish the ground rules so that everybody knows what to expect.
[ترجمه ترگمان]بیایید قوانین پایه ای را برقرار کنیم تا همه بدانند که انتظار چه چیزی را داشته باشند
[ترجمه گوگل]بیایید قوانین زمینی را ایجاد کنیم تا همه بتوانند انتظار داشته باشند
6. The panel says the ground rules for the current talks should be maintained.
[ترجمه ترگمان]این هیات می گوید که قوانین پایه ای برای مذاکرات فعلی باید حفظ شود
[ترجمه گوگل]پانل می گوید که قوانین زمین برای مذاکرات کنونی باید حفظ شود
7. They established a basic framework of ground rules for discussions.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک چارچوب اساسی از قوانین پایه ای برای بحث ایجاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک چارچوب پایه ای از قوانین زمین برای بحث ها را ایجاد کردند
8. Our book lays down the ground rules for building a patio successfully.
[ترجمه ترگمان]کتاب ما از قوانین زمین برای ایجاد یک ایوان با موفقیت استفاده می کند
[ترجمه گوگل]کتاب ما قوانین زمینی را برای ساخت یک پاسیو با موفقیت انجام می دهد
9. Let's establish some ground rules.
[ترجمه ترگمان]بیا چند تا قانون اساسی بسازیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید برخی از قوانین زمین را ایجاد کنیم
10. Here are some ground rules on how to choose your carpet, and its upkeep.
[ترجمه ترگمان]در اینجا برخی از قوانین پایه ای در مورد نحوه انتخاب فرش تان و نگهداری آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]در اینجا برخی از قوانین زمین در مورد نحوه انتخاب فرش و نگهداری آن وجود دارد
11. Strategy ground rules One of the first areas to feel the effects of the Paper will be the research councils.
[ترجمه ترگمان]قوانین زمین استراتژی یکی از اولین مناطقی است که اثرات مقاله را احساس می کند، شورای تحقیقات خواهد بود
[ترجمه گوگل]قوانین استراتژی زمین یکی از اولین زمینه هایی است که اثر مقاله را احساس می کند، شوراهای تحقیقاتی است
12. The strategic support group ground rules were all they needed to get started.
[ترجمه ترگمان]حمایت استراتژیک از قوانین زمین تنها چیزی بود که باید شروع می شد
[ترجمه گوگل]گروهی از گروه های استراتژیک، قوانینی را که برای آغاز کار لازم بود، مورد نیاز بود
13. Certain commonsense ground rules should be mentioned - discussing marital and financial problems with children, for example, is not advisable.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، برخی از قوانین زمین شناختی خاص باید در مورد مشکلات زناشویی و زناشویی با کودکان ذکر شود، به عنوان مثال، توصیه نمی شود
[ترجمه گوگل]به طور خاص، باید قواعد مقررات عمومی را در نظر گرفت - بحث در مورد مشکلات زناشویی و مالی با کودکان، به عنوان مثال، توصیه نمی شود
14. As long as the ground rules were properly observed, Gutfreund gave it right back.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که قوانین زمین به درستی رعایت نشده بودند، Gutfreund آن را برگردانده بود
[ترجمه گوگل]تا زمانی که قوانین زمین به درستی مشاهده شد، Gutfreund آن را به عقب بازگرداند
15. There are no ground rules for knowing how to handle these semi-permanent relationships in the context of the larger family circle.
[ترجمه ترگمان]هیچ قاعده پایه ای برای دانستن چگونگی رسیدگی به این روابط نیمه دائم در بافت دایره خانوادگی بزرگ تر وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ قاعده ای برای دانستن اینکه چگونه این روابط نیمه دائمی را در چارچوب حلقه بزرگتر خانواده تطبیق دهیم وجود ندارد