1. He showed total insensibility to the animal's fate.
[ترجمه ترگمان]به سرنوشت جانور بی اعتنا بود
[ترجمه گوگل]او نشان داد که کل حساسیت به سرنوشت حیوانات را نشان می دهد
2. I am insensibility my friends that do the same or differently things .
[ترجمه ترگمان]من insensibility، friends که همین کار را می کنند
[ترجمه گوگل]من دوستانم را دوست ندارم که چیزهای مشابه و یا متفاوت را انجام دهند
3. An amnesic condition characterized by insensibility to pain without loss of consciousness, induced by an injection of morphine and scopolamine, especially to relieve the pain of childbirth.
[ترجمه ترگمان]یک شرط amnesic عاری از بی حسی به درد بدون از دست دادن آگاهی، القا شده توسط تزریق مورفین و scopolamine، به خصوص برای تسکین درد زایمان مشخص می شود
[ترجمه گوگل]یک وضعیت آمیزشی که بدون حساسیت به درد بدون از دست دادن هوشیاری است که ناشی از تزریق مورفین و اسکولوپامین است، به ویژه برای کاهش درد زایمان مشخص می شود
4. His insensibility to art indicates that he will never become a real artist.
[ترجمه ترگمان]insensibility به هنر حاکی از آن است که او هرگز به یک هنرمند واقعی تبدیل نخواهد شد
[ترجمه گوگل]حساسیت او به هنر نشان می دهد که او هرگز به یک هنرمند واقعی تبدیل نخواهد شد
5. You never know, those insensibility that I pretend.
[ترجمه ترگمان] تو هیچ وقت نمی دونی، اون insensibility که من تظاهر می کنم
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمی دانید، این بی حسی که من وانمود می کنم
6. She lingers in a state of insensibility and later dies.
[ترجمه ترگمان]او در حالت بی هوشی باقی می ماند و بعد می میرد
[ترجمه گوگل]او در حالت غیر حساسیتی قرار دارد و بعد می میرد
7. He was found lying in a state of drugged insensibility.
[ترجمه ترگمان] اون توی یه حالت بی هوشی بهش دروغ گفته بود
[ترجمه گوگل]او در حالت غیر حساس به مواد مخدر دروغ گفت
8. An experiment on WLZY 350 type horizontal spiral centrifuge verified its precision, insensibility to noise and applicab. . .
[ترجمه ترگمان]یک آزمایش بر روی ۳۵۰ نوع سانتریفیوژ مارپیچی افقی، دقت، insensibility به صدا و applicab را تایید کرد
[ترجمه گوگل]یک آزمایش سانتریفیوژ مارپیچ افقی WLZY 350 دارای دقت، حساسیت به نویز و کاربردی است
9. The reason lies in the difficulty of super early diagnosis, insensibility of the window time of nerve protective therapy, dissolution of thrombus and absence of special effective drugs.
[ترجمه ترگمان]دلیل این امر، مشکل تشخیص زودهنگام، بی حسی زمان پنجره درمان اعصاب، انحلال thrombus و نبود داروهای مفید ویژه است
[ترجمه گوگل]دلیل این موضوع دشواری تشخیص فوق العاده ی اولیه، بی حسی بودن زمان پنجره محافظت در برابر عصب، انحلال ترومبوز و عدم وجود داروهای مؤثر است
10. Before, this body tin have no so huge capability for liquor and drank these strong drinks today, but like drinking general, milli- insensibility.
[ترجمه ترگمان]قبل از این، این قوطی دیگر توانایی زیادی برای مشروب نداشت و این نوشیدنی قوی را امروز نوشید، اما مثل نوشیدن یک ژنرال، احساس پوچی
[ترجمه گوگل]قبل از این، قلع بدن توانایی زیادی برای مشروب نداشته و امروزه این نوشیدنی های قوی مصرف می کند، اما مانند نوشیدن به طور کلی، حساسیت مضر
11. The only lightless dark is the night of darkness in ignorance and insensibility.
[ترجمه ترگمان]تنها تاریکی شب تاریکی در جهل و بی حسی است
[ترجمه گوگل]تنها تاریکی بدون نور، شب تاریکی در جهل و بی حسی است
12. An experimental system was used to validate experimentally the tracking ability and the insensibility to plant parameter changes.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم آزمایشی برای اعتبارسنجی به طور تجربی قابلیت ردیابی و insensibility برای تغییرات پارامتر نیروگاه مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]یک سیستم آزمایشی برای اعتبار سنجی توانایی ردیابی و عدم حساس بودن به تغذیه پارامترها استفاده شد
13. Let us be thankful that you are preserved from a state of such insensibility.
[ترجمه ترگمان]باید خدا را شکر کنیم که از حالت چنین insensibility نجات یافتی
[ترجمه گوگل]بگذارید سپاسگزار باشیم که شما از یک وضعیت چنین بی نظمی محافظت می کنید
14. I love the Mr Jiang: please forgive I've been insensibility small woman emotions.
[ترجمه ترگمان]من عاشق آقای جیانگ هستم: لطفا ببخشید که احساسات یک زن کوچک را احساس کردم
[ترجمه گوگل]من آقای جیانگ را دوست دارم لطفا لطفا ببخشید احساسات زن کم احساس را احساس کردم