کلمه جو
صفحه اصلی

gurgle


معنی : شرشر، غرغره کردن، شرشر کردن، جوشیدن
معانی دیگر : (در مورد آب گونه ها) قل قل کردن، شریدن، شاریدن، (مثل چشمه) جوشیدن، غل غل، غرغره

انگلیسی به فارسی

غرغره، شرشر، غرغره کردن، جوشیدن، شرشر کردن


گول زدن، شرشر، غرغره کردن، جوشیدن، شرشر کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gurgles, gurgling, gurgled
(1) تعریف: to flow out in a noisy, bubbling stream.
مشابه: bubble

(2) تعریف: to make a noise like a gurgling flow of liquid.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express using a gurgle.

- The baby gurgled his pleasure.
[ترجمه ترگمان] بچه از خوشحالی جست وخیز می کرد
[ترجمه گوگل] کودک خشنودش کرد
اسم ( noun )
مشتقات: gurglingly (adv.)
• : تعریف: the act or sound of gurgling.

• sound made by water flowing over stones; sound made by water flowing intermittently from a container
flow with a burbling noisy sound; make a gurgling sound, make a sound similar to water flowing over rocks
when water gurgles, it makes a bubbling sound.
when a baby gurgles, it makes bubbling sounds in its throat. verb here but can also be used as a count noun. e.g ...gurgles of pleasure.

مترادف و متضاد

شرشر (اسم)
gurgle, freshet

غرغره کردن (فعل)
gurgle, gargle

شرشر کردن (فعل)
gurgle

جوشیدن (فعل)
perk, bubble, seethe, gurgle

burble, murmur


Synonyms: babble, bubble, crow, lap, plash, purl, ripple, slosh, splash, wash


جملات نمونه

1. the gurgle of boiling milk
غل غل شیر در حال جوشیدن

2. the gurgle of the fountain
صدای شرشر فواره

3. The water emptied with a gurgle.
[ترجمه ترگمان]آب با صدای خس خسی خالی شد
[ترجمه گوگل]آب خالی شده با خردل

4. He gave a low gurgle of laughter.
[ترجمه ترگمان]از خنده روده بر شد
[ترجمه گوگل]او یک خنده خفیف کم کرد

5. We could hear the swish and gurgle of water against the hull.
[ترجمه ترگمان]صدای خش خش و قل قل آب را در برابر بدنه کشتی به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم صدای زنگ زدگی و خرد شدن آب در برابر بدنه را بشنویم

6. There was a gurgle of laughter on the other end of the line.
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر صف صدای خنده بلندی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]در انتهای دیگر خط خنده ای وجود داشت

7. The baby gave a little gurgle of laughter.
[ترجمه ترگمان]بچه از خنده روده بر شد
[ترجمه گوگل]کودک کمی خندید

8. Somewhere nearby there was the gentle gurgle of a stream.
[ترجمه ترگمان]در همان نزدیکی صدای شرشر جوی آب در آن نزدیکی بود
[ترجمه گوگل]در جایی که در آن نزدیکی بود، جرقه خفیف یک جریان وجود داشت

9. He heard himself gasp and gurgle, saliva and blood spitting past the merciless wire.
[ترجمه ترگمان]صدای نفس های بریده و بزاق دهانش را می شنید که از آن سیم بی رحم تف می کرد
[ترجمه گوگل]او خود را شنیده و گاز گرفتگی، بزاق و خون ریختن سیم بی رحم

10. Babies gurgle with pleasure, scream with pain, and howl with fear.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از خوشحالی نعره می کشند و از درد جیغ می کشند و با ترس زوزه می کشند
[ترجمه گوگل]بچه ها با لذت گریه می کنند، فریاد می زنند و درد می کشند و با ترس می مانند

11. He did, on a frothy gurgle of blood.
[ترجمه ترگمان]با صدای خس خسی شروع به خندیدن کرد
[ترجمه گوگل]او روی یک خون آشام خنثی انجام داد

12. A gurgle rose in his throat.
[ترجمه ترگمان]صدای خس خسی از گلویش پایین آمد
[ترجمه گوگل]یک گلوله در گلویش گل کرد

13. There is not even a gurgle.
[ترجمه ترگمان]حتی a هم در کار نیست
[ترجمه گوگل]حتی یک لکه دار وجود ندارد

14. Thelma gave a gurgle of laughter.
[ترجمه ترگمان]تلما از خنده روده بر شده بود
[ترجمه گوگل]تلما خنده ای را خرد کرد

15. The truck sank with a loud gurgle to mid-window, then settled into the mud directly in front of the loading ramp.
[ترجمه ترگمان]کامیون با غل و صدای بلندی به وسط پنجره فرو رفت و سپس به طور مستقیم در وسط محوطه بارگیری قرار گرفت
[ترجمه گوگل]کامیون با خلوت با صدای بلند به وسط پنجره افتاد، سپس به جلو به رمپ بارگیری به گل رسید

Boiling water gurgles.

آب جوش غل‌غل می‌کند.


Water gurgled between the rocks.

آب از میان سنگ‌ها می‌جوشید.


the gurgle of the fountain

صدای شرشر فواره


the gurgle of boiling milk

غل‌غل شیر در حال جوشیدن


پیشنهاد کاربران

قان و قون کردن ( بچه )

صدای آب
زمزمه کردن جویبار

Musical gurgling= زمزمه موسیقی


کلمات دیگر: