کلمه جو
صفحه اصلی

inquiring


معنی : پژوهنده
معانی دیگر : (adverb) (ذهن، نگاه) جستجوگر، کنجکاو

انگلیسی به فارسی

(ذهن، نگاه) جستجوگر، کنجکاو


انگلیسی به انگلیسی

• investigative, inquisitive, curious
if you have an inquiring mind, you have a great interest in learning new things.
if you have an inquiring expression on your face, you show that you want to know something.
see also inquire.

مترادف و متضاد

پژوهنده (صفت)
inquiring

wondering, curious


Synonyms: analytical, catechistic, doubtful, examining, fact-finding, heuristic, inquisitive, interested, interrogative, investigative, investigatory, nosy, outward-looking, probing, prying, questioning, quizzical, searching, Socratic, speculative, studious


Antonyms: disinterested, incurious, unskeptical


جملات نمونه

1. Someone has been inquiring for you.
[ترجمه Fateme] کسی نگاه بازجویانه داشته نسبت به شما
[ترجمه ترگمان]یک نفر از شما پرس و جو کرده است
[ترجمه گوگل]کسی سوالی برای شما کرده است

2. I'm inquiring after any information the library might have on future city planning.
[ترجمه ترگمان]من در حال تحقیق در مورد هر اطلاعاتی است که کتابخانه می تواند در برنامه ریزی شهر آینده داشته باشد
[ترجمه گوگل]من بعد از هر گونه اطلاعاتی که ممکن است کتابخانه در برنامه ریزی شهر آینده داشته باشد، تحقیق خواهم کرد

3. She raised an inquiring eyebrow towards Murray.
[ترجمه ترگمان]یکی از ابروهایش را بالا برد و نگاهی پرسان به موری انداخت
[ترجمه گوگل]او یک ابرو مشتاق به سوی موری را مطرح کرد

4. A man has been inquiring for you at the office.
[ترجمه ترگمان]یک مرد در دفتر از شما پرس و جو می کند
[ترجمه گوگل]یک مرد برای شما در دفتر مورد نظر شما بوده است

5. You have a very inquiring mind, don't you.
[ترجمه mah] شما ذهن بسیار کنجاوی دارید اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]تو ذهن very داری، این طور نیست
[ترجمه گوگل]شما یک ذهن بسیار سؤال دارید، نه

6. The police are inquiring into the murder.
[ترجمه ترگمان]پلیس داره تحقیق می کنه
[ترجمه گوگل]پلیس به این قتل تحقیق می کند

7. As a child he had a lively inquiring mind.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک بچه ذهن inquiring داشت
[ترجمه گوگل]به عنوان یک کودک او ذهن پرسشی پر جنب و جوش داشت

8. A growing number of customers have been inquiring about the pending price rises.
[ترجمه ترگمان]تعداد رو به افزایشی از مشتریان در مورد افزایش قیمت ها تحقیق کرده است
[ترجمه گوگل]تعداد روزافزون مشتریان در مورد افزایش قیمت در انتظار بررسی شده است

9. All this helps children to develop an inquiring attitude to learning.
[ترجمه ترگمان]همه این ها به کودکان کمک می کنند تا یک نگرش inquiring برای یادگیری ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]همه اینها به کودکان کمک می کند تا نگرشی در مورد یادگیری را توسعه دهند

10. He gave her an inquiring look.
[ترجمه ترگمان]نگاهی پرسان به او انداخت
[ترجمه گوگل]او به دنبال یک پرسشی پرسید

11. The Army set up emergency hotlines for inquiring parents but the system crashed several hours later because of a flood of calls.
[ترجمه ترگمان]ارتش خطوط تلفنی اضطراری برای پرس و جو ایجاد کرد، اما این سیستم چند ساعت بعد به دلیل سیل تماس ها سقوط کرد
[ترجمه گوگل]ارتش خطوط اضطراری را برای تحقیق در مورد والدین راه اندازی کرد، اما چند ساعت بعد، به دلیل سیل تماس، چندین بار سقوط کرد

12. Kids' inquiring minds are stimulated by stories and new knowledge - even babies feel happy going through the colorful- picture stories. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]کودکانی که از ذهن تحقیق می کنند از طریق داستان ها و دانش جدید تحریک می شوند - حتی نوزادان از طریق داستان های رنگی و رنگارنگ احساس خوشحالی می کنند دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]ذهن های محقق بچه ها توسط داستان ها و دانش جدید تحریک می شوند - حتی نوزادان از طریق داستان های رنگارنگ احساس خوشحالی می کنند دکتر T P Chia

13. Amelia was an inquiring agnostic and an insatiable searcher for knowledge.
[ترجمه ترگمان]آملیا یک agnostic inquiring و یک جستجوگر سیری ناپذیر برای دانش بود
[ترجمه گوگل]آملیا یک آگنوستیک جستجوگر و یک جستجوگر نامناسب برای دانش بود

14. The face was ugly but the inquiring smile kind.
[ترجمه ترگمان]چهره اش زشت بود اما لبخندش مهربان بود
[ترجمه گوگل]چهره زشت اما نوع لبخند مورد علاقه بود

15. It was a reporter from the local paper, inquiring why Jones had hung a pillowcase out her window.
[ترجمه ترگمان]یک خبرنگار روزنامه محلی بود که می پرسید چرا جونز یک روبالشی از پنجره اتاقش آویزان کرده بود
[ترجمه گوگل]این یک خبرنگار از مقاله محلی بود، در مورد اینکه چرا جونز جعبه ی بالش را از پنجره ی او آویزان کرده بود

پیشنهاد کاربران

مترادف آن، curious ب معنای کنجکاو می باشد

بازجویانه

معنی :بازجویانه


کلمات دیگر: