1. his forehead has a bump the size of an egg
پیشانی او به اندازه ی یک تخم مرغ بالا آمده است.
2. the child's forehead felt feverish
پیشانی کودک داغ بود.
3. sweat pearled his forehead
دانه های عرق بر پیشانیش نمایان شد.
4. the feverish baby's forehead was hot
پیشانی بچه ی تب دار داغ بود.
5. the wrinkles on my forehead
چین و چروک های پیشانی من
6. a sore place on the forehead
یک جای دردناک در پیشانی
7. beads of perspiration covered her forehead
قطره های عرق پیشانی او ا پوشانده بود.
8. beads of sweat on her forehead
دانه های عرق بر پیشانی او
9. my punch landed on his forehead
مشت من به پیشانی او خورد.
10. the red blotch on gorbachev's forehead
لک سرخ پیشانی گورباچوف
11. a fly settled on rajab khan's forehead
یک مگس روی پیشانی رجب خان نشست.
12. his father pecked him on the forehead
پدرش بوسه ای بر پیشانی او زد.
13. i imprinted a kiss on her forehead
بوسه ای بر پیشانی او نهادم.
14. mina wiped her hand across her forehead
مینا دست خود را بر پیشانی خود مالید.
15. four seams ran across the old man's forehead
چهار چین سرتاسر پیشانی پیرمرد را پوشانده بود.
16. his thick black hair topped a wrinkled forehead
موی پرپشت و سیاه او بر فراز یک پیشانی چروکیده قرار داشت.
17. the deathblow had struck him on the forehead
ضربه ی مهلک به پیشانی او وارد شده بود.
18. the deep furrows of the old man's forehead
خطوط ژرف پیشانی پیرمرد
19. a cancerous protuberance under the skin of the forehead
برآمدگی سرطانی زیر پوست پیشانی
20. a patch of white on the black horse's forehead
لکه ای سفید برپیشانی اسب سیاه
21. a blow had been delivered to the murder victim's forehead
ضربه ای به پیشانی مقتول وارد آمده بود.
22. the strand of golden hair which hangs from kristina's forehead
دسته ی گیسوی زرین که از پیشانی کریستینا آویخته است
23. in the past, they used to brand criminals on the forehead
در گذشته پیشانی تبهکاران را داغ می زدند.
24. I touched his forehead. He felt hot and feverish.
[ترجمه ترگمان]پیشانیش را لمس کردم احساس گرما و تب می کرد
[ترجمه گوگل]من پیشانیم را لمس کردم او احساس گرم و تب دار بود
25. Sweat is dripping from his forehead.
[ترجمه ترگمان]عرق از پیشانیش می چکید
[ترجمه گوگل]عرق از پیشانی او است
26. He has a round face with a high forehead.
[ترجمه ترگمان]صورت گرد و پیشانی بلندی دارد
[ترجمه گوگل]او یک چهره دور با پیشانی بالا دارد
27. Her forehead was sweaty from the pain she was in.
[ترجمه ترگمان]پیشانیش از دردی که به تن کرده بود عرق کرده بود
[ترجمه گوگل]پیشانی او از درد که در آن بود، عرق بود
28. Blood poured from a deep gash in her forehead.
[ترجمه ترگمان]خون از بریدگی عمیقی در پیشانی اش سرازیر شد
[ترجمه گوگل]خون ریختن از پیشانی عمیقش
29. The priest anointed the baby's forehead.
[ترجمه ترگمان]کشیش پیشانی بچه را مالید
[ترجمه گوگل]کشیش پیشانی کودک را برمی انگیزد
30. Is a high forehead indicative of great mental power?
[ترجمه ترگمان]یه پیشانی بلند نشون میده که قدرت فکری عالی داره؟
[ترجمه گوگل]آیا پیشانی بالا نشان دهنده قدرت ذهنی بزرگ است؟