کلمه جو
صفحه اصلی

miff


معنی : رنجش، قهر، کدورت، زود رنج، قهر کردن، رنجیدن، پژمرده شدن
معانی دیگر : (عامیانه)، خشم زودگذر، پرخاش، آزردگی، اعراض، غیظ، پکری، آزرده کردن یا شدن، رنجاندن، پکر کردن یا شدن

انگلیسی به فارسی

زودرنج، رنجش، کدورت، قهر، قهر کردن، رنجیدن، پژمرده شدن


میچ، قهر، رنجش، کدورت، قهر کردن، رنجیدن، پژمرده شدن، زود رنج


انگلیسی به انگلیسی

• petty argument; bad mood
put out of humor; annoy; offend

مترادف و متضاد

رنجش (اسم)
pique, offense, acrimony, resentment, annoyance, irritation, dudgeon, bother, vexation, grief, umbrage, displeasure, miff

قهر (اسم)
wrath, tantrum, miff, grumps, sulks

کدورت (اسم)
tiff, miff

زود رنج (صفت)
petulant, irritable, peevish, touchy, fractious, querulous, miff, techy, pettish, sorehead, tetchy, umbrageous

قهر کردن (فعل)
huff, miff

رنجیدن (فعل)
huff, miff

پژمرده شدن (فعل)
fade, wither, droop, quail, languish, miff

annoy


Synonyms: aggrieve, bother, displease, hurt, irk, irritate, nettle, offend, pester, pique, provoke, put out, resent, upset, vex


Antonyms: appease, mollify, please


جملات نمونه

1. She's a bit miffed that we're not taking her with us.
[ترجمه ترگمان]کمی دلخور شد که ما او را با خودمان نمی بریم
[ترجمه گوگل]او کمی عصبانی شده است که ما او را با ما نمی گیریم

2. I felt a bit miffed that no one had told me about the trip.
[ترجمه ترگمان]کمی دلخور شدم که کسی درباره سفر به من چیزی نگفته بود
[ترجمه گوگل]احساس کردم کمی احساس می کردم که هیچ کس در مورد سفر به من گفت

3. She was miffed that he'd forgotten her name.
[ترجمه ترگمان]از اینکه نامش را فراموش کرده بود رنجیده شد
[ترجمه گوگل]او مبهوت شده بود که اسمش را فراموش کرده بود

4. I was a bit miffed about that.
[ترجمه ترگمان]یه ذره از این موضوع شاکی بودم
[ترجمه گوگل]من کمی در مورد آن فکر کردم

5. He is miffed at so much noise outside.
[ترجمه ترگمان]اون بیرون خیلی سر و صدا داره
[ترجمه گوگل]او در صدای زیاد در خارج از هم غرق می شود

6. Tess was a little miffed that Sean didn't bother to call her.
[ترجمه ترگمان]تس دلخور شد که شان به خودش زحمت نمی دهد که او را صدا بزند
[ترجمه گوگل]تس کمی مبهوت بود که شان به او زنگ زد

7. If Mabel should get another miff, they'd never be able to appease her.
[ترجمه ترگمان]اگر بل هوس دیگری داشت، آن ها هرگز قادر به آرام کردن او نبودند
[ترجمه گوگل]اگر مابل مجبور به دریافت مجوز دیگری شود، هرگز نمی تواند او را نجات دهد

8. The Melbourne International Film Festival (MIFF) is an acclaimed annual film festival held over three weeks in Melbourne, Australia.
[ترجمه ترگمان]جشنواره بین المللی فیلم ملبورن (MIFF)یک جشنواره فیلم مستند است که در سه هفته در ملبورن، استرالیا برگزار شد
[ترجمه گوگل]جشنواره بین المللی فیلم ملبورن (MIFF) جشنواره فیلم های سالانه تحسین شده است که بیش از سه هفته در ملبورن استرالیا برگزار می شود

9. She hadn't phoned for a week and I was getting quite miffed.
[ترجمه ترگمان]یک هفته بود که او تلفن نکرده بود و من کاملا دلخور شدم
[ترجمه گوگل]او برای یک هفته تماس نگرفته بود و من کاملا از بین رفته بودم

10. Bank customers are notoriously slow to shift their business, even if they are miffed.
[ترجمه ترگمان]مشتریان بانک بسیار کند هستند تا کسب وکار خود را تغییر دهند، حتی اگر از دست دادن آن ها ناراحت باشند
[ترجمه گوگل]مشتریان بانک، به خصوص اگر مایل به تغییر کسب و کار خود هستند، آهسته حرکت می کنند

11. And it wasn't worth it in the end, I was well miffed.
[ترجمه ترگمان]و اون ارزشش رو نداشت، من کاملا شاکی بودم
[ترجمه گوگل]و در پایان آن ارزش آن را نداشتم، من به خوبی خندیدم

12. Also, I won 2nd place at the 2008 Kitchen Design "DAPUR" at MIFF 2008 fair.
[ترجمه ترگمان]همچنین، من در نمایشگاه \"Design\" در سال ۲۰۰۸ در نمایشگاه \"DAPUR\" در MIFF ۲۰۰۸ مقام دوم را کسب کردم
[ترجمه گوگل]همچنین در سال 2008 طراحی آشپزخانه 'DAPUR' در نمایشگاه MIFF 2008 جایگاه دومم را کسب کردم

13. His criminal plan didn't carry through, that drove him in a miff.
[ترجمه ترگمان]نقشه His به هیچ وجه ادامه نداد، و این باعث شد که او با عصبانیت او را از کوره در ببرد
[ترجمه گوگل]برنامه جنایی او انجام نشد، که او را در یک کوهنوردی سوار کرد

He was miffed at his wife for having lost the key.

به‌خاطر گم‌کردن کلید از دست زنش پکر بود.



کلمات دیگر: