1. dog piddle
شاش سگ
2. to piddle one's time away
وقت خود را به بطالت گذراندن
3. There was piddle all over the floor.
[ترجمه ترگمان]کف اتاق پر از piddle بود
[ترجمه گوگل]در سراسر طبقه متوسط بود
4. Oh piddle! I've broken another glass.
[ترجمه ترگمان]با بازی! من یه لیوان دیگه شکستم
[ترجمه گوگل]عجب! من شیشه ای دیگر شکسته ام
5. At Wyre Piddle, a 6year old woman suffered injuries to her face when the gang broke into her isolated bungalow.
[ترجمه ترگمان]در Wyre Piddle، یک زن ۶ ساله وقتی که این باند به صورت یک خانه ییلاقی منزوی درآمد، دچار جراحاتی شد
[ترجمه گوگل]در Wyre Piddle، یک زن 6 ساله زمانی که این باند در خانه ی انفرادی اش فرو ریخت، صدمه دیده بود
6. Local says, stand in the street here piddle, can grow across on the wall.
[ترجمه ترگمان]محلی می گوید، اینجا در خیابان می ایستند، می توانند روی دیوار رشد کنند
[ترجمه گوگل]محلی می گوید، در خیابان اینجا ایستاده است، می تواند در سراسر دیوار رشد کند
7. With the wind the eye weeps, shoe of piddle drop grow.
[ترجمه ترگمان]با آن باد، چشم می گرید، کفش of نرم می شود
[ترجمه گوگل]با باد چشم چشمک می زند، کفش از دم دمی رشد می کند
8. He did nothing but piddle away the time.
[ترجمه ترگمان]او جز با بازی کردن زمان هیچ کاری نکرد
[ترجمه گوگل]او هیچ وقت جز زمانه نکرد
9. Stagnation of piddle in the kidney cavum seems to greatly encourage pyelitis.
[ترجمه ترگمان]بنظر می رسد Stagnation of در the کلیوی، pyelitis را تشویق می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رکود پدال در کلیه کاووم تا حد زیادی پیلیت را تشویق می کند
10. Naturally, the spiritual aspirant must do more than drink his own piddle every day.
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که هر روز حروف الفبا را با خوراک گوشت خود می نوشید
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی، متقاضی روحانی باید بیش از هر زمان دیگری بخورد
11. There would be no more "accidents" on the living room carpet; you'd be able to take your poodle for a piddle several times a day.
[ترجمه ترگمان]در اتاق نشیمن چیز دیگری وجود ندارد؛ شما می توانید توله سگ خود را چندین بار در روز بخورید
[ترجمه گوگل]'حوادث' در فرش اتاق نشیمن وجود ندارد؛ شما قادر خواهید بود برای چندین بار در روز خود را برای پودل خود ببرید