کلمه جو
صفحه اصلی

insentience


معنی : بی حسی، بی جانی، خونسری، کرختی
معانی دیگر : بی حسی، بیجانی، خونسری، کرختی

انگلیسی به فارسی

بی حسی، بیجانی، خونسری، کرختی


نومیدی، بی حسی، خونسری، کرختی، بی جانی


انگلیسی به انگلیسی

• condition of being inanimate, absence of life, absence of feeling

مترادف و متضاد

بی حسی (اسم)
stupor, anesthesia, insensibility, apathy, impassibility, vapidity, insentience, stolidity

بی جانی (اسم)
inanition, insentience

خونسری (اسم)
insentience

کرختی (اسم)
insentience, sopor, torpidity


کلمات دیگر: