کلمه جو
صفحه اصلی

forbiddance


معنی : جلو گیری، بازداشت، منع، ممانعت، ممنوعیت، نهی، قدغن
معانی دیگر : بازمانی، بازداری، نشایستی

انگلیسی به فارسی

قدغن، نهی، ممانعت، منع، بازداشت، جلوگیری


ممنوعیت، نهی، منع، قدغن، ممانعت، بازداشت، جلو گیری


انگلیسی به انگلیسی

• prohibition, ban

مترادف و متضاد

جلوگیری (اسم)
abatement, curb, prevention, snub, countercheck, suppression, restraint, interdict, obstruction, blockage, restriction, preservation, interdiction, debarment, forbiddance, interception, stoppage

بازداشت (اسم)
curb, arrest, detention, arrestment, deterrence, backset, dissuasion, forbiddance, stoppage

منع (اسم)
prevention, ban, veto, averting, prohibition, forbidding, inhibition, hindrance, withholding, checking, interdiction, hindering, forbiddance

ممانعت (اسم)
prevention, prohibition, exclusion, curbing, interdiction, debarment, forbiddance

ممنوعیت (اسم)
prohibition, embargo, interdiction, forbiddance

نهی (اسم)
interdict, prohibition, injunction, forbiddance

قدغن (اسم)
interdict, prohibition, injunction, forbiddance

جملات نمونه

1. Wherever there are network applications must require network forbiddance systems.
[ترجمه ترگمان]هرجا که برنامه های کاربردی شبکه وجود داشته باشد، باید به سیستم های forbiddance شبکه نیاز داشته باشد
[ترجمه گوگل]هر کجا که برنامه های شبکه وجود دارد، باید سیستم های ممنوعیت شبکه را در اختیار داشته باشند

2. Forbiddance system on engine is a new technology for automobile theft protection in recent years.
[ترجمه ترگمان]؟ سیستم forbiddance در سال های اخیر یک تکنولوژی جدید برای حفاظت از اتومبیل است
[ترجمه گوگل]سیستم فوربندینگ در موتور یک تکنولوژی جدید برای حفاظت از سرقت خودرو در سال های اخیر است

3. Thirdly, forbiddance of electronic wastes trade is the focus in the management of imported solid wastes.
[ترجمه ترگمان]سوم، دفع مواد زاید الکترونیکی، تمرکز بر مدیریت پسماند جامد وارداتی است
[ترجمه گوگل]سوم، ممنوعیت تجارت الکترونیکی ضایعات، تمرکز در مدیریت ضایعات جامد وارداتی است

4. Although the forbiddance is opposed by many addicted smokers, it is actually welcome news for non-smokers.
[ترجمه ترگمان]اگرچه the با بسیاری از افراد معتاد به سیگار مخالف است، اما واقعا برای غیر سیگاری ها از اخبار استقبال می شود
[ترجمه گوگل]گرچه ممنوعیت بسیاری از افراد سیگاری معتاد مخالف است، در واقع خبر خوش برای افراد غیر سیگاری است

5. Under the blow and forbiddance from the government, secret pettifogger handbooks of the Ming and Qing Dynasty didn t disappear, but become perfect and systematic.
[ترجمه ترگمان]تحت این ضربت و forbiddance از سوی دولت، کتاب های محرمانه pettifogger مینگ و کینگ ناپدید نشدند، اما کامل و سیستماتیک شدند
[ترجمه گوگل]تحت ضربه و محرومیت از دولت، کتابهای محرمانه مخفی از سلسله مینگ و چینگ ناپدید شد، اما تبدیل به کامل و منظم شد

6. Current legal system of nature law in china one-sided emphasis on forbiddance of acts of polluting and damaging environment, neglect the impact of tourism.
[ترجمه ترگمان]نظام قانونی کنونی قانون طبیعت در چین تاکید یک جانبه بر forbiddance از فعالیت های آلوده کننده و محیط زیست و بی توجهی به تاثیر گردشگری است
[ترجمه گوگل]قانون فعلی قانون طبیعت در چین تاکید یک طرفه بر ممنوعیت اعمال آلودگی و آسیب زدن محیط زیست، چشم پوشی از تاثیر گردشگری

7. Patten alliance-based anti-monopoly review mainly consists of Cartel Regulation and the forbiddance of abusing market ascendancy.
[ترجمه ترگمان]بررسی مبتنی بر ضد انحصار مبتنی بر اتحاد عمدتا شامل مقررات مربوط به کارتل و the سو استفاده از نفوذ بازار است
[ترجمه گوگل]نظارت Patten بر ضد انحصار مبتنی بر اتحاد به طور عمده شامل مقررات کارتل و ممنوعیت سوءاستفاده از بازار است

8. This paper analyses the inner relation between He Xinyin's lecturing and Zhang Juzheng's forbiddance of it.
[ترجمه ترگمان]این مقاله رابطه داخلی بین سخنرانی و سخنرانی ژانگ s را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]در این مقاله رابطه درونی بین سخنرانی او و ژانگ جوزنگ در مورد آن مورد بررسی قرار گرفته است

9. The rise of E-business also put forth higher requirements for new generation network forbiddance system.
[ترجمه ترگمان]ظهور تجارت الکترونیک نیز الزامات بالاتری را برای سیستم forbiddance شبکه نسل جدید مطرح کرده است
[ترجمه گوگل]افزایش تجارت الکترونیکی، الزامات بالاتری را نیز برای سیستم های ممنوعیت شبکه نسل جدید مطرح می کند

10. For various reasons, the trafficking of Guizhou's population continued and defied forbiddance in early-Qing dynasty. It turned into a chronic social illness with which Qing dynasty was unable to cope.
[ترجمه ترگمان]به دلایل مختلف، قاچاق جمعیت Guizhou ادامه یافت و در دودمان early به مبارزه پرداخت این بیماری به یک بیماری مزمن اجتماعی تبدیل شد که سلسله کینگ قادر به مقابله با آن نبود
[ترجمه گوگل]به دلایل مختلف، قاچاق جمعیت گوریو همچنان ادامه داشت و در دوران سلسله اوایل چینگ ممنوع اعلام شد این تبدیل به یک بیماری مزمن اجتماعی بود که سلسله چینگ قادر به مقابله با آن نبود

11. Mr. Zhang said that after they investigated, someone told that it was the residents living in Block3 authorized the former security manager to hang the "Notice of Forbiddance ".
[ترجمه ترگمان]آقای ژانگ گفت پس از اینکه آن ها تحقیق کردند، یک نفر به او گفت که این ساکنان در block۳ زندگی می کنند که به مدیر امنیت سابق اجازه داده تا \"اعلان of\" را به دار بزنند
[ترجمه گوگل]آقای ژانگ گفت که پس از بررسی، کسی گفت که ساکنان ساکن بلوک 3، مجوز مدیر امنیت سابق را مجاز به 'اطلاع از ممنوعیت' اعلام کردند

12. Then, it investigates the most effective evaluation index of left-turning traffic forbiddance system, discusses of two cases a section of a road and an intersection, separately.
[ترجمه ترگمان]سپس، به بررسی موثرترین شاخص های ارزیابی سیستم forbiddance ترافیک چپ می پردازیم و در مورد دو مورد از یک جاده و یک تقاطع، به طور جداگانه بحث و بررسی می کنیم
[ترجمه گوگل]سپس، آن را به بررسی مؤثرترین شاخص ارزیابی سیستم تسلیم ترافیک چپ تبدیل می کند، در مورد دو مورد یک بخش از جاده و یک تقاطع، جداگانه بحث می کند

13. I consider that such shirking modus should be changed, so the relevant legal rule should be amended properly that it transform forbiddance to appropriate open.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که چنین modus shirking باید تغییر کند، بنابراین قانون قانونی مربوطه باید به درستی اصلاح شود که forbiddance را به فضای باز مناسب تبدیل کند
[ترجمه گوگل]من معتقدم که چنین شیوه هایی از کار افتادگی باید تغییر کند، بنابراین قانون قانونی مربوطه باید به طور صحیح اصلاح شود تا نقض قانون را به حالت مناسب باز کند

14. The key of constructing disregard of the corporate personality lies in the comprehensive consideration of the scale, occasions, key factors adopted and the forbiddance of abuse.
[ترجمه ترگمان]کلید ایجاد بی توجهی به شخصیت شرکت در بررسی جامع مقیاس، موقعیت هایی، عوامل کلیدی اتخاذ شده و سو استفاده از سو استفاده قرار دارد
[ترجمه گوگل]کلید ساختن نادیده گرفتن شخصیت شرکت در بررسی جامع مقیاس، موارد، عوامل کلیدی اتخاذ شده و ممنوعیت سوء استفاده است


کلمات دیگر: