1. photographic realism in literature
واقع نمایی عکس مانند در ادبیات
2. a photographic description of the trip
شرح مصور سفر
3. a photographic film
فیلم عکاسی
4. good detectives have photographic memories
کارآگاهان خوب دارای حافظه ی تصویری هستند.
5. The bank is able to provide photographic evidence of who used the machine.
[ترجمه ترگمان]این بانک قادر به ارائه مدرک تصویری از این دستگاه است
[ترجمه گوگل]این بانک قادر به ارائه شواهد عکاسی از کسانی است که از دستگاه استفاده می کنند
6. Ensure all photographic material is properly packed and sent by recorded delivery.
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که تمام مواد عکاسی به درستی بسته بندی و توسط تحویل ثبت شده فرستاده می شوند
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام مواد عکاسی به درستی بسته بندی شده و ارسال شده توسط تحویل ثبت شده است
7. The quality of a photographic reproduction decreases with time.
[ترجمه ترگمان]کیفیت تولید مثل عکاسی با گذر زمان کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]کیفیت تولید مثل عکاسی با زمان کاهش می یابد
8. Convictions will rise steeply now photographic evidence is admissible.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر Convictions به شدت افزایش پیدا خواهد کرد و شواهد تصویری قابل پذیرش است
[ترجمه گوگل]محکومیت ها به سرعت در حال افزایش است و شواهد عکاسی قابل قبول است
9. He had a photographic memory for maps.
[ترجمه ترگمان]او حافظه تصویری خوبی برای نقشه ها داشت
[ترجمه گوگل]او نقشه های عکاسی داشت
10. His photographic memory enabled him to tuck away yards of facts.
[ترجمه ترگمان]حافظه تصویری که داشت او را قادر ساخت که چند یارد حقیقت را دور کند
[ترجمه گوگل]حافظه عکاسی او او را قادر می سازد تا حیاط های حقایق را از بین ببرد
11. The equipment of the photographic studio was expensive.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات استودیوی عکاسی گران قیمت بود
[ترجمه گوگل]تجهیزات استودیو عکاسی گران بود
12. When it came to choosing photographic equipment portability was as important as reliability.
[ترجمه ترگمان]زمانی که برای انتخاب قابلیت حمل تجهیزات عکاسی آمده بود، قابلیت اعتماد به اندازه قابلیت اطمینان مهم بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که به انتخاب وسایل حمل و نقل عکاسی رسید، به اندازه قابلیت اطمینان نیز مهم بود
13. His paintings are almost photographic in detail.
[ترجمه ترگمان]نقاشی های او به طور مفصل عکاسی شده اند
[ترجمه گوگل]نقاشی های او تقریبا عکاسی است
14. Some passages stood out in her mind with photographic clarity.
[ترجمه ترگمان]بعضی از راهروها با وضوح تصویری در ذهنش نقش بسته بودند
[ترجمه گوگل]برخی از اصطلاحات در ذهن او با وضوح عکاسی ایستاده بود
15. One has to process a photographic film to print pictures from it.
[ترجمه ترگمان]انسان باید فیلم عکاسی را پردازش کند تا تصاویر را از آن چاپ کند
[ترجمه گوگل]باید یک فیلم عکاسی برای چاپ تصاویر از آن را پردازش کند