کلمه جو
صفحه اصلی

hungarian


معنی : مجار، کولی، مجارستانی
معانی دیگر : اهل کشور مجارستان، زبان مجارستانی (از زبان های: finno-ugric)

انگلیسی به فارسی

مجارستانی، مجار، کولی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Hungary or its people, culture, language, or the like.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a native or citizen of Hungary, or a descendant thereof; Magyar.

(2) تعریف: the Uralic language of this country; Magyar.

• native of hungary, resident of hungary (country in eastern europe)
of or pertaining to hungary (country in eastern europe)
magyar, official language spoken in hungary

مترادف و متضاد

مجار (اسم)
hungarian

کولی (صفت)
gipsy, gypsy, romany, hungarian

مجارستانی (صفت)
hungarian

جملات نمونه

1. Are you Hungarian, by any chance?
[ترجمه ترگمان]آیا شما مجارستانی، به هیچ وجه؟
[ترجمه گوگل]آیا شما مجارستان هستید، با هر فرصتی؟

2. His best finish was 11th in the Hungarian Grand Prix.
[ترجمه ترگمان]بهترین finish او در گراند پریکس مجارستان به رتبه یازدهم رسید
[ترجمه گوگل]بهترین نتیجه او در جایزه بزرگ مجارستان بود

3. The Hungarian uprising in 1956 was suppressed by the Soviet Union.
[ترجمه ترگمان]شورش مجارستان در سال ۱۹۵۶ توسط اتحاد جماهیر شوروی سرکوب شد
[ترجمه گوگل]قیام مجارستان در سال 1956 توسط اتحاد جماهیر شوروی سرکوب شد

4. The Opera House is decorated with the Hungarian national colours: green, red and white.
[ترجمه ترگمان]خانه اپرا با رنگ های ملی مجارستان تزیین شده است: سبز، قرمز و سفید
[ترجمه گوگل]اپرا خانه با رنگ های ملی مجارستان تزئین شده است: سبز، قرمز و سفید

5. The Hungarian people are warm and friendly .
[ترجمه ترگمان]مردم مجارستان گرم و صمیمی هستند
[ترجمه گوگل]مردم مجارستانی گرم و دوستانه هستند

6. He recorded the fastest lap in last weekend's Hungarian Grand Prix.
[ترجمه ترگمان]او سریع ترین lap را در جایزه بزرگ آخر هفته آخر هفته مجارستان ثبت کرد
[ترجمه گوگل]او سریع ترین لپ تاپ در Grand Prix مجارستان را در آخر هفته آخر ثبت کرد

7. The dancers were wearing traditional Hungarian dress/costume.
[ترجمه ترگمان]رقصندگان لباس و لباس سنتی مجارستان به تن داشتند
[ترجمه گوگل]رقصندگان لباس لباس مجلسی سنتی داشتند

8. She is Hungarian by descent.
[ترجمه ترگمان]تبار او مجارستانی است
[ترجمه گوگل]او مجارستانی است

9. That is the fact of Hungarian football — they can play very well or very poorly.
[ترجمه ترگمان]این واقعیت فوتبال مجارستان است - آن ها می توانند بسیار خوب بازی کنند و یا خیلی بد بازی کنند
[ترجمه گوگل]این واقعیت فوتبال مجارستان است - آنها می توانند بسیار خوب یا بسیار ضعیف بازی کنند

10. You might think Hungarian a pushover to learn. It is not.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است فکر کنید که مجارستان یک هدف آسان برای یادگیری است این طور نیست
[ترجمه گوگل]شما مجبور به یادگیری زبان انگلیسی هستید این نیست

11. Cziffra played the Hungarian dances with great verve.
[ترجمه ترگمان]Cziffra با شور و حرارت فراوان رقص های مجارستانی را اجرا کرد
[ترجمه گوگل]رقفرا رقص مجارستانی را با قاطعیت بازی کرد

12. The Hungarian forint slid to an all - time low Tuesday against the euro.
[ترجمه ترگمان]The مجارستان در روز سه شنبه در برابر یورو به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]فورنینگ مجارستان به روز سه شنبه در برابر یورو حرکت کرد

13. A good accompaniment to roasted meat, Hungarian goulash, roasted game or noodles with hearty mince sauce.
[ترجمه ترگمان]همراه با گوشت سرخ شده، goulash مجارستانی، بازی یا نودل (noodles)با mince از ته دل
[ترجمه گوگل]همراهی خوبی با گوشت برشته شده، گوزن مجارستانی، بازی بو داده و یا رشته فرنگی با سس متیل دلپذیر

14. Bela Lugosi, another tortured, moody, drunken Hungarian, as well as a heroin sinkhole, turns up in the book.
[ترجمه ترگمان]Bela Lugosi، یک مجارستانی دیگر، moody، مستانه، و همچنین یک sinkhole هروئین در این کتاب ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]بلا Lugosi، یکی دیگر از شکنجه شده، خجالتی، مستر مجارستان، و همچنین یک sinehole هروئین، در کتاب ظاهر می شود

پیشنهاد کاربران

Isnt she hungarian


کلمات دیگر: