کلمه جو
صفحه اصلی

mildness


معنی : ملایمت
معانی دیگر : نرمی

انگلیسی به فارسی

اعتدال هوا


خلوص، ملایمت


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being gentle or temperate; calmness; softness; pleasantness; moderation

مترادف و متضاد

ملایمت (اسم)
calmness, amenity, gentleness, leniency, mildness, moderation, softness, warmth, lenity, quietness

جملات نمونه

1. the mildness of the weather in shiraz attracts everyone
اعتدال هوای شیراز همه را مجذوب می کند.

2. his eyes had lost their mildness and had become angry
چشمان او مهربانی خود را از دست داده و خشم آلود شده بودند.

3. And yet, despite its safety and mildness relative to other recreational drugs, caffeine still unquestionably alters brain function.
[ترجمه ترگمان]و با این حال، علی رغم ایمنی و ملایمت نسبت به دیگر داروهای سرگرمی، کافئین هنوز تابع مغز را تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]با این حال، با وجود ایمنی و خلوص آن نسبت به سایر داروهای تفریحی، کافئین هنوز بدون شک عملکرد مغز را تغییر می دهد

4. His mildness and patience were particularly distinguishing characteristics.
[ترجمه ترگمان]ملایمت و شکیبایی او به ویژه خصوصیات متمایزی داشتند
[ترجمه گوگل]خلوص و صبر او به خصوص ویژگی های متمایز بود

5. The warmth and mildness has brought a fine crop of toadstools.
[ترجمه ترگمان]نرمی و ملایمت محصول خوب of را به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]گرما و خلوص سبب شده است که محصول خوبی از خردلها باشد

6. His remark, for all its mildness, is nevertheless a sharp criticism.
[ترجمه ترگمان]گفته او، با همه ملایمت و ملایمت این، یک انتقاد تند است
[ترجمه گوگل]با این وجود، سخنان او، برای همه ملایم بودن آن، انتقاد تیز است

7. With more of mildness than severity.
[ترجمه ترگمان] با ملایمت بیشتر از خشونت
[ترجمه گوگل]با بیشتر از خستگی نسبت به شدت

8. It needed all Jane's steady mildness to bear these attacks with tolerable tranquility.
[ترجمه ترگمان]آرامش و ملایمت جین برای تحمل این حمله ها به آرامش قابل قبول نیاز داشت
[ترجمه گوگل]برای خستگی پایدار جین برای تحمل این حملات با آرامش قابل تحمل نیاز به نیاز داشت

9. I middle linger at the vast world, seek mildness being left over in your angulus oris.
[ترجمه ترگمان]من در میان این جهان پهناور درنگ می کنم و به دنبال ملایمت و ملایمت در oris شما هستم
[ترجمه گوگل]من در دنیای وسیع دراز می کشم، به دنبال خلوصی که در گوشه و کنار شما باقی مانده است

10. Even in the pulpit there are moments when mildness of manner is not enough.
[ترجمه ترگمان]حتی در منبر نیز لحظاتی هست که رفتار ملایم و ملایمت کافی نیست
[ترجمه گوگل]حتی در خاندان، لحظاتی وجود دارد که حالت خلوص آن کافی نیست

11. Between mildness and mere flatness there is only a very thin margin.
[ترجمه ترگمان]میان ملایمت و ساده، فقط حاشیه باریکی وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین خلوص و صاف بودن تنها حاشیه بسیار نازک است

12. It needed all Jane's steady mildness to bear these attacks with tolerable tranquillity.
[ترجمه ترگمان]این همه ملایمت و ملایمت جین را لازم داشت که این حمله ها را با آرامش تحمل کند
[ترجمه گوگل]برای خستگی پایدار جین برای تحمل این حملات با آرامش قابل تحمل نیاز به نیاز داشت

13. The best flavor is mildness and mellowness, but is most difficult for a writer to attain.
[ترجمه ترگمان]بهترین نوع طعم، ملایمت و ملایمت است، اما برای یک نویسنده دشوار است
[ترجمه گوگل]بهترین عطر و طعم ملایم و ملایم است، اما نویسندگی برای رسیدن به آن سخت است


کلمات دیگر: