کلمه جو
صفحه اصلی

innocuous


معنی : بی ضرر
معانی دیگر : بی خطر، بی زیان، نازیانبخش، بی آسیب، بی آزار، (آنچه که هیاهو انگیز یا هیجان آفرین نیست) بی بو و خاصیت، یکنواخت و خسته کننده، بی غرضانه

انگلیسی به فارسی

بی ضرر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: innocuously (adv.), innocuousness (n.)
(1) تعریف: not capable of causing damage; harmless.
مترادف: harmless, innocent
متضاد: destructive, noxious, pernicious
مشابه: benign, gentle, inoffensive, painless, safe

- Some bacteria are innocuous or even beneficial to health.
[ترجمه ترگمان] برخی از باکتری ها بی ضرر یا حتی برای سلامتی مفید هستند
[ترجمه گوگل] بعضی از باکتری ها بی خطر هستند یا حتی برای سلامتی مفیدند

(2) تعریف: having no annoying or offensive qualities.
مترادف: inoffensive
متضاد: offensive, troublesome
مشابه: bland, insipid, mild, painless, soft

- There was an odor in the room, but it was innocuous.
[ترجمه سلمان پناهی] یک بویی در اتاق می آمد، ولی تند و آزاردهنده نبود.
[ترجمه ترگمان] یک بویی در اتاق بود، اما بی خطر بود
[ترجمه گوگل] در اتاق یک بوی وجود داشت، اما بی ضرر بود

(3) تعریف: having no interest or value; insipid.
مترادف: bland, dry, dull, insipid, uninteresting
مشابه: banal, barren, empty, flat, humdrum, jejune, meaningless, monotonous, run-of-the-mill, tame, vapid

- Innocuous movies like that put me to sleep.
[ترجمه سلمان پناهی] فیلم های کِسِل کننده ای مثل این من را به خواب فرو می برند
[ترجمه ترگمان] فیلمای آشغالی مثل اون منو مجبور کردن که بخوابم
[ترجمه گوگل] فیلم های بی پروا مانند این باعث می شود که من بخوابم

• harmless, not causing injury or damage; not offensive; uninteresting, insipid
innocuous means not at all harmful; a formal word.

مترادف و متضاد

Synonyms: banal, bland, flat, innocent, innoxious, inobnoxious, inoffensive, insipid, jejune, kind, painless, safe, sapless, unobjectionable, unoffending, weak


Antonyms: bad, damaging, destructive, harmful, hurtful, injurious


بی ضرر (صفت)
innocent, harmless, innocuous, inoffensive

harmless


جملات نمونه

an innocuous insect

حشره‌ی بی‌آزار


1. an innocuous insect
حشره ی بی آزار

2. an innocuous snake
مار بی زهر

3. an innocuous speech
نطق بی بو و خاصیت

4. numerous tests have proven that this substance is innocuous
آزمایش های متعدد ثابت کرده اند که این ماده بی زیان است.

5. Even innocuous substances can sometimes register a positive result in a drug test.
[ترجمه ترگمان]حتی مواد بی ضرر می توانند منجر به ایجاد یک نتیجه مثبت در تست اعتیاد شوند
[ترجمه گوگل]حتی بعضی از مواد بی خطر نیز می توانند یک نتیجه مثبت در یک آزمایش مواد مخدر ثبت کنند

6. Your innocuous miss who refused to give up in exchange for who collapsed to.
[ترجمه ترگمان]زن بی ضرری که از تسلیم شدن برای چه کسی سر باز زد حاضر نشد
[ترجمه گوگل]خانم بی ایمان شما که در عوض برای کسانی که سقوط کردند، حاضر به ترک آن نشدند

7. He's a perfectly innocuous young man.
[ترجمه سلمان پناهی] او یک مرد جوان کاملا بی آزار است
[ترجمه ترگمان]مرد جوان بی ضرری است
[ترجمه گوگل]او یک مرد جوان کاملا بی خطر است

8. It seemed a perfectly innocuous remark.
[ترجمه سلمان پناهی] این اظهارنظر به هیچ وجه توهین آمیز به نظر نمی رسید
[ترجمه ترگمان]این حرف به هیچ وجه بی خطر به نظر نمی رسید
[ترجمه گوگل]به نظر کاملا بی دقتی به نظر می رسید

9. Some mushrooms look innocuous but are in fact poisonous.
[ترجمه ترگمان]بعضی از قارچ ها بی خطر به نظر می رسند اما در حقیقت سمی هستند
[ترجمه گوگل]برخی از قارچ ها بی خطر هستند اما در واقع سمی هستند

10. Both mushrooms look innocuous but are in fact deadly.
[ترجمه ترگمان]هر دو قارچ بی خطر به نظر می رسند اما در حقیقت مرگبار هستند
[ترجمه گوگل]هر دو قارچ بی خطر هستند اما در واقع کشنده هستند

11. The wording may look innocuous, but it is of vital importance.
[ترجمه سلمان پناهی] این نحوه انتخاب کلمات ممکن است به ظاهر بی قصد و غرض باشد، ولی از اهمیت حیاتی برخوردار است.
[ترجمه ترگمان]جمله بندی ممکن است بی ضرر باشد، اما اهمیت حیاتی دارد
[ترجمه گوگل]این اصطلاح ممکن است بی ضرر باشد، اما اهمیت حیاتی دارد

12. The liquid looked fairly innocuous.
[ترجمه ترگمان]مایع نسبتا بی ضرر به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]مایع به اندازه کافی بی خطر بود

13. Innocuous enough on the face of it.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی روی چهره آن تمرکز کرده بود
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی بی رحمانه در برابر آن

14. What had seemed an innocuous and perfectly reasonable suggestion was answered with a moan as of a child in pain.
[ترجمه ترگمان]چیزی که به نظر بی ضرر و معقول می آمد، با ناله ای که از درد و درد به گوش می رسید پاسخ داد
[ترجمه گوگل]آنچه که به نظر بی ضرر و کاملا منطقی به نظر می رسید، با ناراحتی به عنوان یک کودک در درد پاسخ داده شد

15. The interviewer only asked boring, innocuous questions.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده فقط سوال بی ضرر و بی ضرری را پرسید
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده فقط از پرسش های خسته کننده و بی ضرر پرسید

16. We would have to make ourselves innocuous and present to the outside world a mild, freeze-dried version of history.
[ترجمه ترگمان]ما باید خودمان را بی ضرر نگه داریم و در دنیای بیرون یک نسخه خشک و خشک از تاریخ وجود داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید خودمان را بی خطر بگذاریم و نسخه ی خفیف و منجمد تاریخ را به جهان بیرون ارائه دهیم

17. Another inspector I know had problems with an innocuous piece written in a mildly conversational style.
[ترجمه ترگمان]یک بازرس دیگر که من می دانم با یک روش بی ضرری برایم مشکل پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]یک بازرس دیگر که می دانم مشکلی با یک قطعه بی گناه نوشته شده در سبک سبک مکالمه داشت

Numerous tests have proven that this substance is innocuous.

آزمایش‌های متعدد ثابت کرده‌اند که این ماده بی‌زیان است.


an innocuous snake

مار بی‌زهر


an innocuous speech

نطق بی‌بو و خاصیت


پیشنهاد کاربران

بی ضرر، بی بخار

سخنرانی با لحنِ ملایم


کلمات دیگر: