1. By an unfortunate mischance, the hospital had been placed immediately beside a large ammunition dump.
[ترجمه ترگمان]توسط یک حادثه بد شانسی، بیمارستان بلافاصله کنار یک سطل اشغال بزرگ قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]با یک اشتباه وحشتناک، بیمارستان بلافاصله در کنار یک انبار مهمات قرار داده شد
2. Only a serious mischance will prevent them from getting there in time tomorrow.
[ترجمه ترگمان]فقط یک تصادف جدی مانع از رسیدن آن ها به آنجا می شود
[ترجمه گوگل]فقط یک سوء تفاهم جدی باعث خواهد شد که فردا فردا از وقت خود خارج شود
3. A series of mischance happened.
[ترجمه ترگمان]اتفاق بدی افتاده
[ترجمه گوگل]یک سری از اشتباه رخ داده است
4. I lost your file by pure mischance.
[ترجمه ترگمان]من پرونده تو رو با حادثه بد شانسی از دست دادم
[ترجمه گوگل]فایل خود را با خلوص نادرست از دست دادم
5. If by some mischance the government get elected again, I think taxes will rise.
[ترجمه ترگمان]اگر از سوی برخی از mischance دولت دوباره انتخاب شود، من فکر می کنم که مالیات ها افزایش خواهند یافت
[ترجمه گوگل]اگر برخی از اشتباهات دولت دوباره انتخاب شود، من فکر می کنم مالیات افزایش خواهد یافت
6. Only a serious mischance will prevent him from arriving tomorrow.
[ترجمه ترگمان]فقط یک حادثه بد بخت، مانع از آمدن او به فردا خواهد شد
[ترجمه گوگل]فقط یک اختلاس جدی از او جلوگیری خواهد کرد فردا
7. Later, by mischance Elsa falls down into a deep crevice.
[ترجمه ترگمان]بعد از بخت بد بخت و اقبال مرا به درون شکاف عمیقی فرو برد
[ترجمه گوگل]بعدها، با ناسازگاری السا سقوط به یک شکاف عمیق
8. Oh, wretched I, to whom this mischance is happened!
[ترجمه ترگمان]آه! چه بدبختی است که این حادثه شوم اتفاق افتاد!
[ترجمه گوگل]اوه، من را ناراحت کرد، که این گمراهی رخ داده است!
9. Gratiano mischance ; the cry is very direful.
[ترجمه ترگمان]حادثه بد بخت، فریاد خیلی مهیب است
[ترجمه گوگل]گریتینو گریشیانس؛ گریه بسیار دشوار است
10. Gratiano. 'Tis some mischance; the cry is very direful.
[ترجمه ترگمان]Gratiano بخت بد است، این فریاد خیلی مهیب است
[ترجمه گوگل]گریتیانو 'Tis برخی از mischance؛ گریه بسیار دشوار است
11. It's an infernal mischance; I've done my best to discourage it.
[ترجمه ترگمان]بدبختی جهنمی است؛ حداکثر سعی خودم را کرده ام که discourage کنم
[ترجمه گوگل]این یک سوء تفاهم است؛ من بهترین کارم را انجام دادم تا آن را نادیده بگیرم
12. She had invited Betty to stay by accident, or rather by drunken mischance, at one of those fatal office parties.
[ترجمه ترگمان]او از بتی دعوت کرده بود که با تصادف، یا به جای آن، با حادثه مستی، در یکی از آن مهمانی های کشنده زندگی کند
[ترجمه گوگل]او بتی را دعوت کرده بود تا به صورت تصادفی، یا به جای اینکه با اشتیاق مست، در یکی از این احزاب دفتر کشنده بماند
13. On the contrary, any one's more to be pitied when such a mischance befalls him.
[ترجمه ترگمان]برعکس، وقتی بخت با او اتفاق می افتد، کسی دلش به حال او می سوزد
[ترجمه گوگل]برعکس، هر کسی بیشتر از آنکه از این موضوع ناراحت شود ناراحت شود
14. Their intrusion, though baffling and terrible, is not a random mischance.
[ترجمه ترگمان]ورود آن ها به هر حال گیج کننده و وحشتناک است و حادثه ناگواری نیست
[ترجمه گوگل]نفوذ آنها، هرچند ناخوشایند و وحشتناک، یک اشتباه تصادفی نیست