کلمه جو
صفحه اصلی

pianist


معنی : نوازنده پیانو، پیانو نواز
معانی دیگر : پیانیست، نوازنده ی پیانو

انگلیسی به فارسی

نوازنده پیانو، پیانو نواز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who plays the piano, esp. one who earns a living by doing so.

• one who plays the piano (keyed musical instrument)
a pianist is a person who plays the piano.

مترادف و متضاد

نوازنده پیانو (اسم)
pianist

پیانو نواز (اسم)
pianist

جملات نمونه

1. the pianist performed well
پیانیست اجرای خوبی را ارائه داد.

2. the pianist performs on a platform so that the audience can see
پیانیست روی تختگاه برنامه اجرا می کند تا تماشاچیان بتوانند خوب او را ببینند.

3. she is a fine pianist but her repertoire is limited
او پیانو نواز خوبی است ولی قطعات محدودی را می تواند بزند.

4. He is now being coached by a famous pianist.
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر مربی مشهور پیانو است
[ترجمه گوگل]او اکنون توسط یک پیانیست معروف مربیگری می شود

5. The pianist gave a fine performance.
[ترجمه ترگمان]نوازنده پیانو عملکرد خوبی داشت
[ترجمه گوگل]پیانیست عملکردی عالی داشت

6. The pianist gave a long and varied recital, with a couple of encores for good measure.
[ترجمه ترگمان]نوازنده پیانو تک آهنگ بلند و متنوعی داد و چند بار آن را با صدای بلند خواند
[ترجمه گوگل]پیانویست یک سخنرانی طولانی و متنوع با چند ضلعی برای اندازه گیری خوب داد

7. She's a very accomplished pianist/painter/horsewoman.
[ترجمه ترگمان]او نوازنده پیانو \/ سوارکار ماهری است
[ترجمه گوگل]او یک پیانیست / نقاش / اسب دست ساز بسیار موفق است

8. You'll get a better view of the pianist if you stand up.
[ترجمه ترگمان]اگر بلند شوید بهتر از یک پیانیست خواهید دید
[ترجمه گوگل]اگر ایستاده باشید، بهتر است از پیانیست دیدن کنید

9. He grew up to become a famous pianist.
[ترجمه ترگمان]او بزرگ شد تا نوازنده پیانوی مشهور شود
[ترجمه گوگل]او بزرگ شد تا تبدیل به یک پیانوی معروف شد

10. The pianist was irked because the audience's coughing drowned out his playing.
[ترجمه ترگمان]نوازنده پیانو ناراحت بود، زیرا سرفه می کرد و صدای پیانو زدن او را خفه می کرد
[ترجمه گوگل]پیانیست به علت سرفه مخاطب از بازی او غرق شد

11. She was a success both as a pianist and as a conductor.
[ترجمه ترگمان]او هم به عنوان پیانیست و هم به عنوان یک رهبر ارکستر به موفقیت دست یافت
[ترجمه گوگل]او موفقیتی هم به عنوان پیانیست و هم به عنوان سرپرست داشت

12. When will the pianist stop grinding out the same old tunes?
[ترجمه ترگمان]چه وقت یک پیانیست دیگر همان آهنگ قدیمی را از هم باز خواهد کرد؟
[ترجمه گوگل]وقتی پیانیست متوقف کردن آهنگ های قدیمی را قطع می کند؟

13. The pianist gave several encores.
[ترجمه ترگمان]نوازنده پیانو چندین بار تکرار کرد
[ترجمه گوگل]پیانیست چندین بیت ارسال کرد

14. The amateur pianist made one or two false starts before finally playing the piece right through from the beginning.
[ترجمه ترگمان]پیانیست آماتور اول یک یا دو بار اشتباه از اول شروع به نواختن قطعه کرد
[ترجمه گوگل]پیانیست آماتور یک یا دو بار شروع به اشتباه کرد تا از نهایت پخش قطعه درست از ابتدا


کلمات دیگر: