1. She groaned at the memory, suffering all over again the excruciating embarrassment of those moments.
[ترجمه ترگمان]از این خاطره ناراحت شد و دوباره ناراحتی شدید آن لحظات را به یاد آورد
[ترجمه گوگل]او در حافظه به کار خود ادامه داد و دوباره خشم و ناراحتی این لحظات را رنج می داد
2. I was in excruciating pain and one leg wouldn't move.
[ترجمه ترگمان]درد شدیدی داشتم و یک پا از جایش تکان نخورد
[ترجمه گوگل]من در درد شدید بودم و یک پا حرکت نکرد
3. The tablets brought temporary respite from the excruciating pain.
[ترجمه یسنانظری پور] این قرص ها درد شدید را موقتا برطرف می کنند.
[ترجمه ترگمان]این قرص ها از درد شدید رنج می برند
[ترجمه گوگل]قرص ها از درد دردناک موقتا موقتا را به عهده گرفتند
4. When I bend my arm, the pain is excruciating.
[ترجمه ترگمان]وقتی دستم را خم می کنم، درد کشنده است
[ترجمه گوگل]هنگامی که دستم را خم میکنم درد دردناک است
5. He died after five days of excruciating torture.
[ترجمه ترگمان]او پس از پنج روز شکنجه شدید درگذشت
[ترجمه گوگل]او پس از پنج روز شکنجه وحشتناک جان خود را از دست داد
6. The pain in my back was excruciating.
[ترجمه ترگمان]درد کمرم درد گرفته بود
[ترجمه گوگل]درد در پشت من جسور بود
7. Helen described the events of the night before in excruciating detail.
[ترجمه ترگمان]هلن اتفاقات آن شب را به تفصیل شرح داد
[ترجمه گوگل]هلن رویدادهای شب قبل را در جزئیات جسورانه توصیف کرد
8. His confession, when it came, was excruciating.
[ترجمه ترگمان]اعتراف او، وقتی اتفاق افتاد، عذاب کشید
[ترجمه گوگل]اعتراف او، زمانی که آن را آمد، شدید بود
9. There was a moment of excruciating silence.
[ترجمه ترگمان]لحظه ای سکوت آزار دهنده برقرار شد
[ترجمه گوگل]یک لحظه سکوت خشمگین بود
10. He has excruciating backache.
[ترجمه ترگمان]کمر درد شدیدی دارد
[ترجمه گوگل]او دارای کمر درد است
11. As the years went by and the excruciating physical pain continued, the woman became understandably more and more depressed and anxious.
[ترجمه ترگمان]همان طور که سال ها گذشت و درد شدید جسمی ادامه یافت، زن بیش از پیش افسرده و نگران شد
[ترجمه گوگل]همانطور که سالها ادامه داشت و درد جسمی جسورانه ادامه داشت، زن بیشتر و بیشتر افسرده و مضطرب شد
12. He's an excruciating bore.
[ترجمه ترگمان]خیلی آزار دهنده است
[ترجمه گوگل]او خرد کننده است
13. When describing their feelings about writing, my clients have used such words as agonizing, excruciating, and torturous.
[ترجمه ترگمان]وقتی احساسات خود را در مورد نویسندگی توصیف می کنید، مشتریان من از کلماتی مثل شکنجه، شکنجه و شکنجه کردن استفاده کرده اند
[ترجمه گوگل]هنگام توصیف احساسات خود در مورد نوشتن، مشتریان من از واژه هایی مانند هذیان، تحریک کننده و شکنجه استفاده می کنند
14. The show hinges on this excruciating balance, hanging on Pennington's earnest performance.
[ترجمه ترگمان]این نمایش به این تعادل آزاردهنده بستگی دارد که بر عملکرد جدی Pennington معلق است
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که بر روی این تعادل جسورانه قرار گرفته است، که به شدت بر عملکرد Pennington تأثیر می گذارد
15. Searing, excruciating agony ripped through his hand and up his arm until it seemed to engulf his entire body.
[ترجمه ترگمان]درد سوزان و آزار دهنده از دستش بیرون آمد و بازویش را تا زمانی که به نظر می رسید تمام بدن او را فرو برد، بالا برد
[ترجمه گوگل]سوزش، درد وحشتناکی از طریق دست و بازویش از بین رفته، تا زمانی که به نظر می رسید تمام بدنش را فرو ریخت